دوشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۵



چند وقت ننوشتم گفتم حالم جا بیاد نق نزنم
نشد که نشد
من فقط دردسرهائی که در روز برخورد میکنم را فهرست کنم ممکنه توی یک صفحه جا نشه
تازگی به یک نتیجه مهم رسیدم

میدونید چی ؟
اینکه بعد از ارسم الخط مزخرف عربی چشمم به این خط بیخود فارسی روشن
علت داره این حرف را میزنم ها بیخود نمیگم
شما توی کدام زبان غیر از این دوتا که گفتم تازه عربی هم نه به این شدت دیدید که یک نقطه کل معنی را عوض کنه کار یک کارخانه را متوقف کنه کلی همه را بگذاره سرکار
به همین سادگی
اخیراً متوجه شدم در روزنامه رسمی جدید شرکت کلمه (یا) (با) چاپ شده وقتی هم به پست یک آدم عوضی ملا لغطی بخوری، نتیجه ایجاد وقفه در همه کار
حالا اصل ماجرا از این قراره که در شرکت ما امضای شرکت با من (مدیرعامل) و یا رئیس هیت مدیره (یکی از دوستان که به علت نبود اسم دیگه از اسم ایشان در این سمت استفاده کردیم ) تعریف شده
اون بنده خدا هم فقط از کل شرکت یک اسم تو هیت مدیره داره و اساساً هیچ ارتباط دیگه هم به شرکت نداره و پی زندگیه خودشه
حالا همین جمله مدیرعامل یا رئیس هیت مدیره این دفعه اشتباهی چاپ شده مدیرعامل با رئیس هیت مدیره
رئیس بانکی که باهاش کار میکنیم عوض شد و این یکی از اون آدمهای چس ذهله مزخرف
نتیجه اینکه دویست میلیون تومان پول توی حساب شرکت گیر کرد
بالا برو پائین بیا که نه نمیشه باید رئیس هیت مدیره بیاد
رئیس هیت مدیره کجاست کـــــــــانـــــــــادا
حالا هی از اونجا فکس بزن نامه بزن که من اینجا هیچ کارم اصلاً راضیم اینا شرکت را آتیش بزنند
نه نمیشه باید بیای
خاک بر سر وکالت نامه را هم قبول نداره
هیچی حالا یک هفته است کل کار ها پیچیده به هم
اون بدبخت مادر مرده هم باید کلی پول خرج کنه بیاد تهران امضا کنه برگرده بره
من هم آنقدر عصبی و خسته شدم که با خودم عهد کردم این یارو رو بدم آش و لاشش کنن
پنجشنبه پیش که اگه بقیه کارمندها نگرفته بودن من را با صندلی زده بودم تو صورت یارو
این از این

حالا یک چیز هم در جواب فرشته خانم جعفری بگم که میگی کار خودته آزادی هر کار میخوای بکنی لازم نیست اجازه بگیری
برو خدا را شکر کن که سر ماه نباید حقوق کسی را بدی
برو خدا را شکر کن که لازم نیست به کسی مرخصی بدی وقتی کار هم پیچیده بهم
برو خدا را شکر کن که مجبور نیستی یک مشت دروغ از کارمند و کارگر بشنوی که کم کاری خودشون را توجیه کنند
برو خدا را شکر کن سیاست دنیا به کارت هیچ کاری نداره
برو خدا را شکر کن که لازم نیست سراغ اداره دارائی ،بیمه،ثبت شرکتها و ... بری
برو خدا را شکر کن وقتی رسیدی خونه از سر کار دیگه مهم نیست هر اتفاقی در محل کارت بیافته
برو خدا را شکر کن که ترس شرمنده شدن زن و بچه پرسنل را نداری
برو خدا را شکر کن که ساعت چهار صبح بهت زنگ نمیزنن در مورد کار و بعدش مجبور بشی بری تو خیابون

کلاً مرغ همسایه غازه