شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۵


این چند روزه خیلی این ور اون ور رفتم

مادر جان تشریف آوردند

خلاصه حسابی شلوغ پلوغ بود سرم


امروز با متین و علی علاوه بر اینکه برنامه ناهار داشتیم یک برنامه مخصوص هم تنظیم کرده بودم که اساساً کاملاً مناسب شرایط ما بود

بازدید از شو روم باندهای بی اند دبلیو

البته با وقت قبلی و این چیزها دیگه

شرایط را میگم اگه کسی خواست بگه براش سریع تهیه کنم


اول یک جفت باند سری ناتیلوس مدل پرستیژ دیدم که فقط 4 تا آمپلی فایر آنچنانی میخواست که راهش بندازه

خلاصه اینکه ست کامل یعنی دو تا بلندگو با مخلفاتش که فقط سی دی آدیو هم پخش میکرد ام پی تری این ها هم نه بقیمت بسیار خوب و رقابتی یکصدو پنجاه میلیون تومان! تمام

ولی از کیفیت صدا نگم که دیوانه کننده بود

سیستم صوتی سینمای خونگی هم حدوداً شصت میلیون آب میخورد


حالا قیافه این رفقای من رو تصور کنید بعد از شنیدن قیمت ،تازه متین که قبل از ورود به محل مذکور عکس اون رفیق صدوپنجاه میلیونی را نشونش داده بودم شرط کرده بود چون قیافه سیستم خلیلی خوشگله تا پونصد هزار تومن هم باشه فوراً میخره

تصور اینکه چه حالی بهت دست میده وقتی بفهمی یک چیزی سیصد برابر پیش بینی خریدت قیمت داره باشه برای شما

خلاصه به حالتی گیج و بهت زده اومدیم بیرون

ولی تمامی بلند گوهاش عجب کیفیت صدای داشتند

عکس فوق بلندگویه سیستم صد و پنجاه میلیونیه
دیگه اینکه تصمیم به رژیم گرفتم شبها اصلاً شام نمیخورم ( یعنی دو شبه شروع کردم بطور جدی) ولی احساس میکنم کلافم، امشب همش میخوام یک حمله گاز انبری به یخچال بزنم
آها راستی جای همه خالی یک دی وی دی کنسرت یانی گرفتم امشب که از تهران میرفتم کردان در ماشین میدیدم صدا را هم تا ته زیاد کرده بودم
اتوبان هم خلوت
عملاً قید منظره جلوئ ماشین را زده بودم فقط هرزگاهی یک نیم نگاه به جلو میکردم که ببینم ماشین داره صاف میره یا نه
آی کیف کردم
نمیدونستم یانی تو ماشین اونم تو اتوبان کرج اینقذه حال میده
فکر نمیکنم خودش هم بدونه