شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۷

در سفر اخیر ولایت کیش به مقام شامخ رسکیو دایوری نائل آمدم و کلا در حال حاضر بر سر دو راهی چه کنم زندگی غواصیم قرار گرفتم
سمت چپ فقط چند قدم تا رسیدن به کمربند مشکی غواصی تفریحی و بعد از آن فراغ از تحصیل علم الغوص و حض فراوان از سفر های غوص دار
سمت راست ابتدای یک راه بسیار بسیار سخت و پر دست انداز و ورود به دنیای غواصی به اصطلاح خارجیها پروفشیونال و درس های تئوری سنگین خواندن و امتحان دادن و نیز کارهای سخت فیزیکال و بدبختی و فلاکت و روزی چند ساعت درس خواندن برای رسیدن به مدارج عالی علم و الغوص و گذراندن تعالیم سخت و جانکاه در بلاد های دور و نزدیک و صد البته رسیدن به مقام شامخ استاد اعظم بعد از چندین سال ریاضت و البته به همراه کمی شانس که در این بین در تمرینات سخت جان به جان آفرین تسلیم نکنی
در این هفت خان حدوداْ از هر ۱۰ نفر یک نفر احتمالاٌ به خوان بعدی برسد
شخصا فقط به جاده سمت راست فکر میکنم مهتمرین دلیلش هم اینه که سخت تره پس طبیعتاٌ بیشتر به من خوش میگذره
ولی یک مساله مهم در این بین باقیست
در جاده سمت راست و طی طریق در اون یک مساله بعنوان پیش فرض در نظر گرفته شده 
تو میخواهی یک غواص حرفه ایی باشی که از این راه احتمالا درآمد کسب کنی (به کم یا زیادی درآمدش کار ندارم) مهم اینه که دیگه نه تفریحه و نه شوخی (البته کل محیط کاری که خواهی داشت محیطی کاملاٌ سالم و ورزشی و خوش منظره است)
در این مقطع الزاماٌ جان خودت فقط دست خودت نیست یک جماعتی به حساب تو قراره بیان زیر آب
پس احساس مسئولیت به قضیه اضافه میشه
دیگه نمیشه تفریحی دوره های این مرحله را ببینی و هر وقت وقت شد برنامه بزاری مرخصی بگیری بری یک دوره بگذرونی ( مثل اینکه یک نفر بره تفریحی پزشکی بخونه) باید مرحله به مرحله سعی کنی جلو بری و زحمت بسیار بکشی برای گذروندن هر خوان
باید محیط زندگیت رو هم جور تغییر بدی که با برنامه هات سازگار باشه یک پرواز چند ساعته برای رسیدن به لب آب مسلماٌ وسیله مناسبی نیست
بری تو فاز ساخت فیزیک و آمادگی جسمانی هرچه بیشتر برای تحمل شرایط سخت آموزشی
دوره هم که صبح برگذار میشه پس صبح نمی تونی بری کار کنی مگر اینکه محل کارت یا خیلی نزدیک باشه یا اینکه خود محل تحصیلت باشه شب هم که درس و بعدش هم احتمالاٌ از خستگی بمیری تا صبح روز بعد

همه اینها یعنی اینکه از کار فعلیم استعفا بدهم برم در فاز زندگی و کار دانشجویی در یک ولایت دیگه با شرایط سخت و گذراندن یک مرحله تا رسیدن به وضعیتی که بعنوان پروفشونال صفر کیلومتر یک جا بند بشی که بعد از اون بری برای مراحل بعدی تا وضعیت یواش یواش ثبات پیدا بکنه و بتونم حرفه قبلیم را هم یک جوری به این حرفه وصل کنم تا بالاخره یک چیزی از آب در بیام

با همه این مسائل هم مشکل ندارم ولی 
سوالی که از خودم میکنم و چند روزه مشغولم کرده اینه
یعنی اینهاست
نه سوال زوده هنوز توضیح لازم داره
اولا که در حال حاضر بعد از چند سال غواصی و کسب چند درجه (البته در حد آماتور) چندتا چیز فهمیدم یکی اینکه تو دنیا هیچ کاری را به اندازه این کار دوست ندارم یعنی همه چیز رو در موردش دوست دارم (مردنش البته استثنا هستش چون میمیری تا بمیری، یهو مردن کم داره توش) ولی در کل یا بقولی جنرالی اسپیکینگ از نظر من آخره کار با حاله. دومی اینکه از لحاظ فیزیک و آناتومی خیلی جور هستم با محیط آب و زیر آب یعنی اون زیر تنها مشکلی که ندارم مشکل با فشار آبه چیزی که خیلی ها بخاطرش حتی یک غواصی تفننی هم نتونستن بکنن و خیلی از بزرگان این صنف هم با اون مشکل دارن ولی ما ردیفیم حتی حساسیت به مسمومیت نیتروژن هم تا الان در من بروز نکرده بعضی از اساتید الان هم هنوز بعضی وقتها مشکل ایجاد میکنه براشون. سوم اینکه حضور در دنیای که بیشتر سطح کره زمین رو پوشونده و هر کسی اجاز ورود به اون رو نداره خودش به یک دنیا می ارزه.

من رشته تحصیلیم رو هم دوست دارم و کار فعلیم رو هم خیلی دوست دارم ولی مساله ایی که الان هست اینکه اگر کسی واقعاٌ عاشق یک کاری شده و حتی دوست داره با توجه به مشکلاتش باز هم اون را به عنوان حرفه خودش انتخاب کنه باید این کار رو بکنه یا نه؟ اگر او شخص خودش حرفه داره و تا الان برای خودش یک جا و مرتبه اجتماعی برای خودش ساخته اجازه داره همه چیز رو ول کنه بر گرده جای دیگر و از خانه اول شروع کنه ؟ حتی اگر این ریسک وجود داشته باشه که اینبار موفق نشه؟

نمیدونم این واقعاٌ چه احساسیه 
در مورد خودم شک ندارم ولی از بیرون گود میخوام بدونم قضیه چه جور دیده میشه؟ همون حالتی که یک نفر عاشق میشه و دیگه هیچ چیز رو نمیبینه و بد و خوب را تشخیص نمیده؟
من خودم بعد از کلی حرص خوردن سر کار و پول و این چیزا عمیقاٌ به یک باور رسیدم
هرچی راحت بگیری راحتتر میگذره و کلاٌ کمتر از اونی عمر میکنی که بخوای روی خودت را زمین بندازی و برای خودت زندگی نکنی و بگی باشه برای بعد
ولی باز هم باید سعی کنی بهترین انتخاب را بکنی چیزی که بعدا افسوس نخوری

باید خیلی فکر کنم 
شاید لازم باشه چند تا سفر برم در این خصوص 
خیلی سخته 
اونم دقیقا الان 
در یک دور راهی بزرگم یک موقعیت کاری در داخل ایران برای خودم ایجاد کردم که میتونه پتانسیل خیلی زیادی برای پول درآوردن داشته باشه ولی خوب به هر حال تجارت است و استرس و بی خوابی و جنگ و دعوا سود و ضرر و ممکنه اونجور که باید درست پیش نره
و از طرفی دلم پر میکشه برای برنامه ایی که توضیح دادم که اون هم ممکنه باعث پیشرفت وحشتناک بشه یا درجا زدن
اگر قبل از کنکور بودم در ۱۸ سالگی یقیناٌ دنبال دومین راه میرفتم ولی الان ؟؟؟

سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۷

شکار فیل
رياضيدان ها
رياضيدانها به آفريقا مي روند ، هر موجودي كه فيل نيست كنار مي گذارند و سپس يكي از آنها را كه باقي مانده است مي گيرند
البته رياضيدانهاي با تجربه ، ابتدا سعي مي كنند تا ثابت كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد آنگاه به آنجا مي روند
استادان رياضي ، با تجربه ، ابتدا ثابت مي كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد و سپس پيدا كردن و شكار آن را به عنوان تمرين براي دانشجو باقي مي گذارند

مهندسان نرم افزار كامپيوتر
اين دسته شكار فيل را بر اساس اجراي الگوريتم زير انجام مي دهند

گام يك: برو به آفريقا
گام دو: از دماغه رود نيل ( جنوبي ترين نقطه آفريقا ) شروع كن
گام سه: به سمت شمال حركت كن و هر منطقه را از غرب به شرق بپيما
گام چهار: در هر گذر
الف – هر حيواني را كه مي بيني شكار كن
ب – آن را با فيل مقايسه كن
ج – اگر با هم برابر بودند كار تمام است و گرنه برو به گام 3
برنامه نويسان با تجربه ، ابتدا يك فيل را در قاهره (شمال آفريقا) قرار مي دهند تا مطمئن شوند كه الگوريتم فوق خاتمه مي يابد

اقتصاددان ها
اقتصاددان ها فيلي را شكار نمي كنند ، زيرا اعتقاد دارند كه با ايجاد بازار آزاد و دادن پول به اندازه كافي به فيلها ، خودشان ، خودشان را شكار مي كنند

سياستمداران ليبرال
از آنجا كه اين دسته معتقدند كه همه موجودات راست مي گويند لذا اولين حيواني را كه مي بينند شكار كرده و مي گويند كه اين فيل است! و نظر هر كسي قابل احترام است لذا اينها درست مي گويند

سياستمداران دموكرات
ابتدا شكار كردن فيل را به راي گذاشته اگر حائز اكثريت آرا بشود آنگاه به نيروهاي مردمي دستور شكار آن را مي دهند

سياستمداران ديكتاتور
هر چه ديكتاتور بگويد همان است! پس اولين موجودي كه به شما بدهند فيل است

سياستمداران آمريكايي
ابتدا با استفاده از رسانه هاي گروهي نشان مي دهند كه فيل ها يا تروريست هستند يا در حال تهيه بمب هسته ايي! سپس با متحدانشان به آفريقا لشكر كشي مي كنند . پس از اشغال كامل قاره سياه ، اعلام مي كنند كه هيچ فيلي اينجا نبوده است! و اينها اشتباهات اطلاعاتي سازمانها سيا و همكارانش بوده است

برخي ديگر از سياستمداران
به هيچ وجه فيل را شكار نمي كنند . اما آنها فيل هايي را كه شما گرفته ايد بين مردمي كه به آنها راي داده اند تقسيم مي كنند

روانشناسان
اينها ابتدا شما را هيپنوتيزم كرده و به شما مي قبولانند كه آنها فيل شكار كرده اند . پس از بيداري نيز به شما مي گويند كه اگر الان فيل نمي بينيد يا شيزوفرني شده ايد يا دچار توهم در ضمير ناخود آگاه خود

وكلاي حقوق
وكلا فيل شكار نمي كنند . ولي دور گله فيلها مي گردند و در مورد اينكه هر كدام از فضولاتي كه بر روي زمين ريخته متعلق به كدام فيل است ، بحث مي كنند
البته اگر كسي آنها را استخدام نمايد مي توانند بر اساس شكل و رنگ يكي از همان فضولات ثابت كنند كه كل گله به موكلشان تعلق دارد

معاونين بخش مهندسي ، تحقيق و توسعه
اينان خيلي سعي مي كنند كه فيلي را شكار كنند ، اما كارمندانشان به آنها اطمينان مي دهند كه تمام فيلهاي موجود قبلا شكار شده اند

مامورين كنترل كيفيت
اينها به فيلها كاري ندارند ، بلكه دنبال اشتباهات ساير شكارچيان مي گردند

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۷

در چرخهای اینترنتی شبانه به سایت انجمن گیاه خواران ایران برخورد کردم 
و در اونجا دلایل تکان دهنده ایی مبنی بر اینکه انسان اساساٌ علف خوار (ببخشید گیاه خوار) هستش نوشته بود که در عجبم چرا تا حالا متوجه این نکات نشدم
برای اینکه نگید تحریف شده عیناً متن را کپی میکنم جهت اطلاع عموم هموطنان
دلیل یازدهم: 
حیوانات گوشتخوار می توانند به سرعت بدوند و شکار خود را در حال گریز بگیرند اما انسان چون میوه خوار است، قادر به این کار نیست و در عوض دانه از گیاهان بر می چیند یا از درختان بالا میرود و برای خودش میوه میکند.
والا من که شخصا در فن از درخت بالا رفتن تبحری ندارم بعد اینکه میوه بخوام معمولا اول فکر میوه فروشی میکنم تا از درخت برچیدن این ثابت میکنه یا آدم نیستم یا از اون نوعش که باید باشم نیستم

دلیل دوازدهم
چشم و گوشتخواران بر خلاف چشم انسان و دیگر جانوران گیاهخوار که نا متغییر می باشد قادر است در تاریکی ببیند و مردمکش کوچک و بزرگ شود
مردمک چشم من هم برخلاف سایر انسانها کوچک و بزرگ میشه بخدا. نتیجه دیگه انسان + دوربین دید در شب = یک گوشتخوار بی همه چیز پست فطرت

دلیل چهاردهم
حیوانات گوشتخوار میتوانند بوی جانوران دیگر را از خیلی دور استشمام کنند. انسان اصلا قادر به این کار نیست
من در مورد این دلیل محکم کم آوردم. راستی به شما گفته بودم گوزن ها از طریق تلفن از حضور آقا شیره در محل خبردار میشوند؟

دلیل پانزدهم 
تمام گوشتخواران قادرند برای بچنگ آوردن شکار خود اگر لازم باشد، ساعتها (بی حرکت ) پنهان کنند و بطور غریزی حیله های گوناگونی را برای فریب دادن طعمه می دانند، انسان نه میتواند چند دقیق جائی بند شود و نه قادر است در جائیکه هموار نیست راه برود.
من نمیدونم اینایی که میرن رستوران بالای پارک جمشیدیه کلی هم کمین میکنند و منتظر نوبت میشند و سر نوبت کلاه سر همدیگه میزارن چه جونورائی هستند. تا حالا فکر میکردم انسانن. راستش رو بخوایید چند بار به چند تاشون صحبت هم کردم خدا بخیر گذروند

دلیل بیستم 
چرندگان و پرندگان گیاهخوار همدیگر را می شناسند و به مهربانی در کنار یکدیگر میتوانند زندگی کنند، مرغ و خروسها لابلای دست و پای گاو گوسفند بدون آنکه ترس به خود راه بدهند می لولند و دنبال دانه می گردند. اما همینکه گرگ و یا روباهی نزدیک شود بطور غریزی از آنجا می گریزند این حالت در انسان هم دیده شده که از حیوانات درنده فرار میکند
اصولا چرندگان و پرندگان و انسانها وجود ندارند جلو یک یوز پلنگ که یا ۱۲۰ کیلومتر سرعت به طرفشون نزدیک میشه به ایستاند همینطور برای یک ماشین. اون کفتاره هم که شیر میبینه در میره حالیش نیست گیاه خواره باید بیاد انجمن عضو شه. گاوهایی هم که به آدم حمله میکنند یقینا اختلال شخصیت شدید دارند و شخصا بعنوان یک دامپزشک با چند تا شون ملاقات داشتم

دلیل بیست و یکم
دستهای انسان که به گروه گیاه خواران تعلق دارد برای دریدن ساخته نشده است انگشتان دست او نشان میوه خوار بودن اوست، والا می بایست در پنجه های برنده و تیز برخوردار باشد
قابل توجه خانمهای ناخن بلند. 

دلایلی که آورده بودند آنقدر محکم و علمی بود که رفتم سر فریز هرچی گوشت بود ریختم تو چاه جاش هویج گذاشتم تو فریز

در یک جا لیست بلند بالا بود از افراد معروف گیاه خوار فقط در یک موردش که شخصاً خاطرم هست اونم نیوتن
یادمه در درس انگلیسی بود تو دبیرستان نیوتن ساعتش را جای تخم مرغ انداخته بود بپزه
حالا این وسط یه نفر دروغ میگه 

یک چیزی که حدودا متوجه شدم این متن مربوط به نتیجه تحقیقی بوده که ثابت میکرده شامپانزه ها گیاهخوارن چون اگر هرجای متن کلمه انسان را برداری جاش بگی شامپانزه تبدیل به یک حقیقت منطقی میشه
همه این حرفها به کنار تکلیف خرس پاندا چی میشه که همه چیزش گوشتخوارانست جز رژیم غذائیش که بدجوری گیاهیه؟

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۷

کلاً با دیدن ایشان برق سه فاز از بنده پرید و کلی به خودم و امیدوار شدم
هنوز راه درازی در پیشه
نگید چرا آپ نمیکنی که اصلاٌ اعصاب ندارم ها این چند وقته دیگه واقعا مردم
یعنی دقیقا ۳ نوبت در روز بلاهای عجیب غریب سرم اومده که نوبت اول بعضی از اونها ۴ صبح بوده
تو این گیر و دار مشغول راه اندازی یک بلاگ هم هستم در ارتباط با غواصی فعلاْ هر وقت بتونم مقاله ترجمه میکنم که حداقل یک مدت منبع برای پست در اختیار باشه
بزودی افتتاح خواهد شد
عکس هم که در فتوبلاگ بطور متناوب آپ لود میشود
عکاسی هم که وقت نمیشود
مملکت هم که خدا رو شکر اوضاعش کاملا براه و عالیه و یک حرکت با شتاب به سمتش احساس میشه

جمعه، تیر ۱۴، ۱۳۸۷

بالاخره مشکل ورود من بلاگر حل شد
سعی میکنم که نگفته ها را بنویسم
ولی یک بلاگ دیگر در دست بررسی برای راه اندازی دارم میخواهم جدی نویسی کنم
مطابق معمول روزهای اخیر (دو سه سال گذشته) حالم خوش نیست
یک فتوبلاگ هم راه اندازی کردم 
بابت اطلاع رسانی بابک هم ممنون 
یکی راهنمائی کنه که چه کنم با این زندگی مزخرف تکراری

یکشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۷

بزودی در این مکان نوشته جدید نوشته خواهد شد
از صبر شما سپاسگذاریم
مدیریت

دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷


به خدمت جمیع دوستان و دشمنان اعلام کنم سفر غواصانه کیش به خوبی و خوشی بدون هیچ مشکلی برگذار شد
یک دونه عکس هم نگرفتم 
یعنی اساساْ دوربین هم نبردم عکس های سفر هم مربوطه به آقای علی خان مظهری همسفر خوب و یار قدیمیه که بازم دوربین جدید را بهش تبریک میگم و خلاصه خدا عمرش بده بلاخره یکی پیدا شد از ما هم عکس بگیره
عمده فعالیت سفر غواصی بود و ولاغیر
جناب متین خان هم وارد جرگه غواص ها شد
علی خان هم یک دایو تفریحی خودش را مهمان کرد که ظاهرا خیلی با این نوع فعالیت حال نکرد
بنده هم یک پله دیگر را در پلکان ترقی علم غواصی پیمودم و کلی لوازم غواصی تهیه کردم و کلا ضربه مالی سنگینی بر خود وارد کردم
لازم میدونم به اون دسته از کسانی که در اینور و اونور(یاهو ۳۶۰) ما را تهدید به هوای طوفانی کرده بودند بگم هوا که عالی بود ولی طوفان هم بود مانعی برای من یکی نبود 
خبر دیگه اینکه به لطف مسئولین غواصی بر بانوان ممنوع و حرام اعلام شد و هر کس که قبلا رفته خوش به حالش هرکی هم میخواست بره دیگه بیخود این همه راه نره 
نهایت فعالیت آبی جت اسکی با پوشش کامل اسلامی هستش فعلا
هرچی هم غواصی میکنم به طرز فجیعی جنون این کار در من ریشه میکنه
آها 
از شقایق های دریایی و ودلقک ماهی های معروف کیش خبری نیست یعنی گشتم نبود نگرد نیست
در سایت معروف پارک ‌‌‌‌ژوراسیک هم بعد از کلی گشت و گذار و این در اون در زدن جز یک سفره ماهی هیچی نبود

عمق ۳۲ متر هم عجب جاییه
سفر غواصی بعدی در مرداد انجام میشه روز دقیق رو بعد از بررسی های کارشناسانه وضعیت آب و هوا و ماه و خورشید و کواکب اعلام میکنم

کلا فکر میکنم عاشق شدم
عاشق دریا
عاشق صبح زود بیدار شدن و طلوع خورشید را دیدن
عاشق نسیم صبح که از دریا میاد
عاشق سوار شدن قایق و زدن به دریا
عاشق جهت یابی با خورشید در زیر آب
عاشق حس گرمای نور خورشید وقتی زیر آب به تنت میخوره
عاشق آبی اعماق دریا
عاشق مستی و سرخوشی ناشی از نیتروژن
عاشق لم دادن لب دریا دم غروب و نوشیدن یک نوشیدنی خنک 
عاشق صحبتهای جماعت دریایی 
عاشق حس سبکی ناشی از فعالیت بدنی زیاد
عاشق دریا

راستی ندا یک کاری را باعث شد انجام دادم که البته چند وقت در نظر داشتم که انجام بدم راهش را بلد نبودم و الان که کلا وارد این جرگه شدم یک احساس عجیب مخلوطی از مسئولیت علاقه نگرانی و کلی از این احساسات دیگه دارم 
کل قسمت اداری ماجرا با امضا کردن چند تا برگه و دریافت چند تا عکس و نامه تموم شد ولی نتیجش برام کلی احساسات عجیب غریب داشت که تا به حال نداشتم 
یک جور علاقه و دلبستگی
یک جور احساس مسئولیت
و یک جور احساس نگرانی
خلاصه باید پیش برم ببینم چی میشه


یکشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۷

خوب پست قبلی غرغر ها رو کردم اینجا میخواهم حرف حساب بزنم چند کلام
اول از کامنت دوستان تشکر میکنم 
جناب لاک پشت ممنون از بابت نظراتتون بله هنوز کار زیاد داره سعی میکنم تا بیست سال آینده تکمیل بشه
آرش خان هم ممنون از بابت کامنت و همینطور فونت که متاسفانه در بلاگر موجود نیست کلا هم هر کدام را که انتخاب کردم شکل هم بود حالا یا مشکل از من هست یا بلاگر
بعد اینکه این قوانین مورفی عجب چیزه جالبیه واقعا بخونید تو زندگی بدرد میخوره و کلا تکلیف آدم را با هر چیز روشن میکنه در سمت چپ صفحه قوانین طبقه بندی شده مانند قوانین عشق مورفی عمیقا به این قوانین اعتقاد دارم 
دیگر اینکه یک توضیح باید در مورد اون تبلیغ بالا
خوب با این ویکی و دار  و  دستش آشنا هستید دیگه یعنی فقط ویکی پدیا نیست تعدادشون زیاد تره این هم مربوط میشه به کنفراس دست اندرکاران بسط و گسترش ای ویکیها
حالا ربطش به شما میشه این که در یکی از ویکیهای مورد علاقه و تخصص خودتون وارد بشید هم کلی چیز یاد میگیرید هم میتونید دانسته های خودتون را در اونجا به اشتراک بگذارید یا به عبارت دیگه میشید دست اندرکار 
این آگهی سمینار هم اینجا جهت اطلاع علاقمندان به حضور در این واقعه مهم علمیه 
یک بورس حضور در این سمینار هم بود که متاسفانه دیر فهمیدم هفته پیش مهلت درخواستش تموم شد

حالا سمینار نرفتید در این پروژه سعی کنید مشارکت کنید بعنوان یک آدمی که حداقل یک چیز را میدانست و یا یک کار از دستش برمی آمد
همیشه همچین فرصتی را دنیا در اختیار شما قرار نمیده
بیخودی هم افراط نکنید که از فردا همه برنامشون بشه بهم ریخن اونجا ۱ کار درست بهتر از از ۱۰۰ کار نصفه است
یک لینک دونی اختصاصی ویکی هم ایجاد میکنم جهت استفاده شما
با تشکر 


هی میخوام قر قر نکنم نمیشه که مملکت دیگه گه از در و دیوراش داره میباره
دوستان جهت اطلاع به خدمتتون بگم غیر بقیه بدبختیهایی که هر روز باهاش سرو کله میزنیم قحطی هم بزودی اضافه میشه 
میگی نه نیگاه کن
بابا گرما داریم خفه میشیم 
هنوز به وسط بهار هم نرسیدیم دریغ از یک چیکه بارون 
شمال ملت بی آب شدن رودخونه وسط شمال خشک شده فکر کنید بدبختی تا کجا اونم الان 
آب نیست برنج بکارن سهمیه بندی کردن آب را برای برنج کاری
یعنی تابستون برنج آنقدر گرون بشه که ملت برنج گیرشون نیاد 
شمال بی آبی وای به حال جاهای دیگه
ولش کن بابا 

راستی اون کارگره بود که ماه دوم استخدامش سراغ سنوات و حق اولاد توله سومیش میگشت
رفته شکایت کرده اداره کار
نامه آوردن دم در فکر کنی چی نوشته موضوع شکایت رو؟
اینا ماهی ۲۳۰۰ تومان به من کم دادن (کلا ۴ ماه کار کرده بود اینجا)
اینا گفته بودن اینجا کار کنی یک زمین هم بهت میدیم

فکر کن چه حالی میشی وقتی اتهامت اینا که گفتم باشه
هیچی اگر بخاطر اتهامات بالا رفتم زندان دیگه منو ندیدید حلالم کنید 
رفتم اداره کار رئیسش هم من رو خوب میشناسه بالاخره تو این منطقه کار میکنم ۲ تا واحد تولید زیر دست دارم میگم اینا چیه نوشتید دادید دست این 
میگه ما نمی تونیم قبلش بگیم چرت نگو 
ولی حالا بزار روز جلسه بیاد اون روی اداره کار رو هم ببینه که فکر نکن میگن هرکی بره از دست کارفرما شکایت کنه یک چیزی میتونه بکنه از طرف
به کل خانوادش هم پیغام دادم بعد این جلسه کاری به سره کل عشیرتون در بیارم که همه فرار کنید برگردید تو همون ده پشت کوه

نمیفهمم اون خراب شده که اینا ازش اومدن کجاست که سبزی خوردن هم نه هست نه میکارن
باور نمیکنید اگه بگم تربچه نقلی اینا ندیده بودن 
اصلا یک چیزهای رو ندیده بودن که باورکردنش غیر ممکنه
خوب آدم اینجور پشت کوهی باشه خیلی هم زود تحت تاثیر محیط جدید اطرافش قرار میگیره فکر کن پسر این آدم ۱۲ یا ۱۳ ساله روزی که اومده بود بو پهن میداد آخری ها زنجیر گردنش بود دست بند چرم گل میخ نشان و شلوار لی از کون آویزون و ....
اونم بعد از ۴ ماه فکر کن ۴ سال بعد چه جونوری میشه این 
حالا چند درصد این قیافه های بقول خودشون فشن مطمئن هستید ۴ ماه پیش پشت کوه نبودن؟


سه‌شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۷

دینگ دینگ دینگ
ملت
بدانید از تاریخ ۱۸ اردیبهشت الی ۲۱ اردیبهشت تور غواصی عکاسی بصورت آموزشی تفریحی می رویم
یعنی با تعدادی قرار برم کیش و تمرکز سفر بر غواصی استوار خواهد بود بعدش هم انشاالله عکاسی خواهد بود ولی خوب همش هم همینا نیست کلی برنامه ریزی شده که هر کی اومد آخر سفر به علت بیخوابی بره زیر سرم
خلاصه این که هرکی (هر کی که نه ولی خوب) خواست بیاد اعلام وصول بکنه تا همین سه شنبه آینده
حضور همه ادیان و اجناس و گروه های سنی مجازه قبلا برنامه ریزی مناسب میشه برای احوالشون
اینم گفته باشم هتل ده ستاره خبری نیست ها
قرار بیشتر هزینه در زیر آب انجام بشه نه زیر طاق
دیگه همین دیگه
دینگ دینگ دینگ
راستی با توجه به وضعیتی که آبهای خلیج فارس داره پیدا میکنه این ها تقریبا آخرین فرصت ها برای دیدن چیزی به اسم مرجان در زیر آبهای پر مرجان (قدیمها) کیشه
بعدش اینکه اردیبهشت کلا فصل خوبی برای غواصی در کیشه
بعدش هوا گرم بشه خوب آب هم گرم میشه ماهی حسابی ها میزنن به چاک


هی یادم میاد
مرداب انزلی هم اگر وقتی به گل نشسته نیلوفرها ندیدی برو ببین به لطف نهادهای فعال زیست محیطی کشور اونهم داره خشک میشه
دریاچه ارومیه هم یا الان خشک شده یا قرار سال دیگه خشک بشه یک تاریخ دقیق محبت کرده بودن دوستان اعلام کردن متاسفانه یادم نیست الان
خلاصه اینکه زیاد نگران کویر نباشید بیشتر سعی کنید برید جاهایی که آب لازم داره رو ببینیند فعلا اونا دارن خشک میشن

جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۷



سال هم عوض شد
۱۳۸۷ میدونی یعنی چی
یعنی از زمانی که وارد دانشگاه شدم ۱۲ سال میگذره
یعنی اینکه اولا ۱۲ سال پیش ۱۸ سالم بود دوما اون موقع اگه کسی رفته بود کلاس اول الان دیپلمه بود یا یه همچین چیزی
تو دانشگاه میگفتیم آدم بیست رو رد کنه چی میشه و چقدر سنش زیاد شده الان در حال رد کردن یک دهه بعدش هستم
اگر به همین سرعتی که تا الان گذشته باز هم بخواهد بگذره با جرات میتونم بگم خدا خیلی هامونو بیامرزه و کلا آدمهای خوبی بودیم
بخدمتتون عارض بشم اول عید یک سفر نقلی هم رفتم بد نبود جای خیلی ها هم خالی بود کلی خندیدم و خوش گذر روندم (گذراندم ) کلا هم سفر بودن به دختر های خوشگل و خوش سفر که نق و نق و چس ناله بیخود نکنند خیلی خوبه ولی وای از ینکه طرفت اهل نق باشه که هنوز سفر شروع نشده میخوای تمومش کنی
حالا بگذریم اینا که خوب بودن
هتل هم رفتیم از این هتل سنتی ها خیلی حال داد
حتما توصیه میکنم امتحان کنید فکر نمیکردم جایی به این سنت نشانی هم انقدر حال بده

برگشتم منزل دیدم که باز هم درگیری همیشه کارگر و کارفرما بر جای خودش پا برجاست ولی این یکی خیلی زود شروع کرد
فکر کن یارو ۴۲ سال وسط یک دهی زندگی کرده بوده که هنوز ماشین راه نداره بره
بیاد ظرف کمتر از ۶ ماه بخواد با قانون کار من رو تهدید کنه
یعنی اصلا فکر کن من که ۱۰۰ تا مثل یارو زیر دستمه یک جا وایستم که این از ده اومده بگرده توی کار سیستمی که وضع کردم خلا قانونی پیدا کنه
احمق یعنی همین دیگه
هیچی وسط عیدی هم بیکار شد هم بیخونه هرچی هم گه و غلط کرد افاقه نکرد
از این به بعد هم تصمیم گرفتم اون یک نخود انسانیتی هم که برای این جماعت خرج میکنم خرج نکنم چون اصلا جنبه موجود نیست و از همون اول بزنم تو سر یارو
داغ همه چیز هم به دلش بگذارم
قانون کاری هم نشون همشون بدم که صدتا قانون کار از بغلش درآد دیگه کسی نیاد دست بزنه کمرش بگه حق اولاد من که سه تا بچه دارم را دوتا میدی
فکرش هم که میفتم حالم بد میشه
اسمش روستایی و ساده و زحمت کشه
صد رحمت به صد تا شهری
شهری صبح زود پا میشه کلی کار میکنه تو اون ترافیک کلی راه میره تا بره و برگرده سر کار آخرش هم میبینی خرج و دخلش هم جور در نمی آد وقت نمیکنه مریض شه
دهاتیه از رخت خوابش تا محل کارش ۱۰ قدم هم نیست از ۹ زود تر بری سراغش ناراحته حداقل یک روز در هفته هم مریضه افتاده در بستر مرگ فقط هم باید از دفترچه بیمه تامین اجتماعیش برای حل تمام مشکلاتش استفاده کنه
باور کنید من چندید ساله که دفترچه دارم نهایتا دو برگش استفاده شده ولی کارگر دارم که ماهی یک دفترچه براش کمه
بی صفتی هم که نگو
زیاد هم پول بدی ولو اشتباهی صدا از کسی در نمی اد نه میگن نه تشکر میکنن ولی وای از اینکه ۲زار کم بشه یک چیز چنان قشقرقی راه میندازن که بیا و ببین
همون دهاتیه فیش حقوقش اسفند ماه را برای من آورده میگه چرا روزهای کارکرد را ۲۹ روز حساب کردید میگم چون اسفند ۲۹ روزه
بعد گفتش اهو یک روز هم حساب میکنی
گفتم چطور ۶ ماه سال ۳۱ روز حساب میشه صدات در نمیاد
چطور در ماه حداقل ۴ تا جمعه داری پاتو زدی به دیوار هیچ گهی نمیخوری لال میشی
چطور مرخصی میری بابتش حقوق میگیری بد نیست حالا من چرا اسفند را ۲۹ روز حساب میکنم
بیا برو گمشو بیرون تا بفهمی گربه کجا تخم میذاره

ولش کن اینا رو
خودت خوبی؟

دوشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۶


اول سال نو همگی پیش پیش مبارک
دوم مشغول تغییر دکوراسیون هستم ممکنه بعضی چیزا عجیب غریب باشه وحشت نکنید
سوم این لینکه که گذاشتم مربوط میشه به یک جا بعنوان رادیو جوان باحاله با آی تیونز میتونید گوش بدهید حال داد به ما بسیار اون کنار هم میتونید ببینید الان چی پخش میشه
چهارم در راستی شفاف سازی کامل برای دوستان وضعیت یاهو رو گذاشتم اون کنار که نگید اینویزبل شد صدا کردیم جواب نداد که کلا از این کار بدم میاد
پنجم به تکنولوژی پاک کردن و اضافه کردن خودم تو مسنجر دوستان و دشمنان دسترسی پیدا شد حواستون جمع باشه ( به عبارت ساده مواظب رفتارتون باشید که مسنجرتون جر نخوره)
ششم مرده شور این باد رو ببره از کار و زندگی انداخت ما رو یک ده بیست میلیون قبل عیدی عقبم انداخت
هفتم ک...... گشادها بلاگ ها رو آپ کنید
هشتم فلیکر را فعال سازی کردیم لینکش را میذارم سره طاقچه خواستید برید بردارید
نهم نظرتون در مورد چهار چوب کلی طراحی بلاگ چیه کمااینکه به کی میگم از زور فعالی نمیتونن بلاگ خودشون رو آپ کنن
دهم به هرکی رسیدید تبریک بگید یه ماچ هم بکنید

چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

کمیک ۲



کمیک ۱

این پست تکرار میگردد بدلیل اینکه عکس قبلی در فلیکر آپ لود شده بود و برای خیلی ها قابل دسترس نبود.


پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۶

صفحه اول


Page One, originally uploaded by artin_2000.

این تقریبا حکم شروع یک جریان جدید کاری را برای من داره
هم دوست دارم نظراتتون رو بدونم همه کمک داشته باشم از هر نوعش

دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۶

واقعاْ نمیدونم گیرم کجاست
از لحاظ قواعد پزشکی یک قدمی سکته زدن و مردنم
از لحاظ روانی یک قدمی یک فرو پاشی کامل سیستم اعصاب و روانم
از لحاظ احساسی دچار یک سردرگمی غریبی هستم که نگو

در کل بخوام صحبت کنم باید بگم که واقعا تکلیفم را با زندگی نفهمیدم
و بالاخره یکی نگفت باید برای ساختن زندگی باید زنده موند یا مرد
برای کار چی
چه کاری خوبه

یک کار با درآمد محدود و زمان فراقت و استراحت زیاد یا یک کار بسیار آینده ساز که هر چیز دیگه تو زندگیت ازش تاثیر میگیره جایی که در سن من کارت یهو به سکته بکشه
سکته کردی و مردی که مردی فوقش میگن بچه زحمت کشی بود و میشی مایه توصیه دیگران که چقدر کار فلانی زیادی فشار آورد مرد
اگر هم که در سن ۷۰ سالگی به پول زیادی رسید ولی با قلب باطری دار میگن در جوانی زحمت کشید الان به اینجا رسید

حالا بگی میخوام برم اونجور که میخوام زندگی کنم میگن عرضه نداشت خاک بر سر رفته تارک دنیا شده
بیخودی هم به حرف مردم کار نداشته باش نمیشه گفت چون بالاخره با همین مردم در ارتباطی


بعد از ظهری یک کتاب برداشتم باز کردم خیلی دلم گرفت
یادگاری از یک دوست به مناسبت تولدم چند سال پیش گرفته بودم

خیلی داغون شدم این چند وقت گذشته
نق کردن هم حوصله میخواد که دیگه من ندارم

دیگه تقریبا متقاعد شدم باوجود اینکه ایران از خیلی بابت ها خوبه و با وجود احساسات ناسیونالیستی قویم باید همه چیز را ول کنم و بروم
گرفتن یک مجوز ساده به قدری وقت و انرژی میگیره که باور کردنی نیست وای به کارهای دیگه
روز به روز عقب گرد سیستم را میشه حس کردُُ قیافه همه چیز سعی میشه که زیبا تر بشه ولی شالوده کار در حال از هم ‍ پاچیدنه
من هم دیگه نای به موج زدن و جنگیدن ندارم خسته شدم از بس جنگیدم برای دور باطل زدن
خسته شدم از جنگیدن برای اصلاح اشتباهات سیستم و جلو بردن کارها

با خودم عهد کردم اگر از ایران خارج بشوم
آن روزی که از ایران بیرون میام برای ماند در جایی غیر از ایران دیگه نه ایران را بیاد بیاورم و نه ایرانی بودنم را و نه هیچ پیوندی را با آنجا باقی بگذارم تا جایی که دیگه حتا مجبور نباشم به ایران برگردم
هرچی باشم جز یک ایرانی چون دیگه حوصله تاوان دادن بابت این ملیت را هم ندارم
وقتی در کشور خودت غریبه ایی در خارج از کشورت هم غریبه هم دشمن هم دزد هم کلاه بردار چرا باید این اسم را با خودت حمل کنی
برای من چه فرقی میکنه اگر دیگر یک کلمه فارسی هم نگویم
خوب البته جزو کارهایی که باید انجام بدم تخته کردن در اینجاست
وقتی کشوری و ملتی لیاقت خیلی از چیزها را ندارد باید هم از دست بدهد همه چیز را
خلیج عربی
چرا که نه مگه چه گلی به سر عالم زدیم که روی نقشه اونها اسم ما باشد
جزایر خلیج
چرا که نه مگه بحرین الان هزار بار از ایران جلوتر نیست مگر الان ساکنان بومی همان جزایر همه امکاناتشون فراهمه

همه کشور های مترقی دیگر ویزا هم نمیخواهند برای ورود به کشورهای یکدیگر
ولی یک ایرانی

ظلمی که به نسل من شد در تاریخ بی نظیر بود

سه‌شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۶



از این برنامه که الان شبکه 3 پخش کرد در نکوهش سگ و سگداری و توهین به هرچی آدم سگ داره گفتم فعلاً این دوتا عکس را بگذارم اینجا تا تک تک بخدمت همه دست اندر کاران اون برنامه برسم
و مفصل در موردشون بنویسم

چند عکس چند نکته
اول اینکه دیدی هرجا بری استراحت دقیقاً یک بلا مربوط به کارت سرت میاد
حال در نظر بگیر رفتی غواصی زیر آب بقول فرنگیا ریلکس کنی یهو یه ماهی مریض سره راهت سبز شه
دیگه احساس حرفه ائی که مهلت نمیده یهو میبینی به جوش اومد

بله اینا مربوط میشه به همون جناب ماهی مریض البته بعد از اجرای طبابت
دیگه آقا این با ما رفیق نشد مگه ول میکرد چسبیده بود جلوی شیشه ماسکم خلاصه هرچی هم پسش میزدم ذره ای از ارادتش کم نمیشد

سخت ترین قسمت درمان مربوط به جائی بود که به مربی متعجب غواصیم میخواستم بفهمونم طرف مشکله گوارشی داره و یکجورائی حالش بهم میخوره
دلم لک زده واسه غواصی
اصلاً باید برم یکجا زندگی کنم که زیر آبه خوبی داشته باشه

اینم خیلی ماهی خوبیه زیره آب شبیه سفره ماهی ولی اسمش مارماهیه خیلی ماهیه دور همی و با حالیه جز اینکه اگه هر قسمتت به هر قسمتش بخوره همچین تمام لامپات روشن میشه چون یه کم زیاد برق دارن ایشون
البته جای نگرانی نیست چون زیر آب جائی که همه جات خیسه تنها چیزی که ممکنه نیاز داشته باشی همین برق گرفتگیه البته برقش که گرفت عموماً بعد چند روز رو سطح آب پیدا میکننت خانوادت برای مراسم و اینا

دوم اینکه

بعضی ها میدونند این عکس زیریه چه حالی میده
از این جماعتی که اینجا مراجعه میکنند یک نفر میدونه چه حالی کردم پس بیخود جو نگیرتتون
راستی عجب سرمائیه ها
الان که دارم اینو مینویسم بیرون 16 درجه زیره صفره ناقابل
سوم
یک گفته خیلی جالب داره انیشتن که میگه : من نمیدونم آدمها در جنگ جهانی سوم از چه سلاحهائی استفاده خواهنند کرد ولی مطمئن هستم در جنگ جهانی چهارم از چوب و چماغ استفاده میکنند
جالب گفته ها نه
الان شبکه سه یک برنامه داره نشون میده راجع به مضرات نگهداری سگ
یکی نیست صداش دربیاد که نصف مملکت تو این سرما چرا بدون گاز موندن