پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۶

صفحه اول


Page One, originally uploaded by artin_2000.

این تقریبا حکم شروع یک جریان جدید کاری را برای من داره
هم دوست دارم نظراتتون رو بدونم همه کمک داشته باشم از هر نوعش

دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۶

واقعاْ نمیدونم گیرم کجاست
از لحاظ قواعد پزشکی یک قدمی سکته زدن و مردنم
از لحاظ روانی یک قدمی یک فرو پاشی کامل سیستم اعصاب و روانم
از لحاظ احساسی دچار یک سردرگمی غریبی هستم که نگو

در کل بخوام صحبت کنم باید بگم که واقعا تکلیفم را با زندگی نفهمیدم
و بالاخره یکی نگفت باید برای ساختن زندگی باید زنده موند یا مرد
برای کار چی
چه کاری خوبه

یک کار با درآمد محدود و زمان فراقت و استراحت زیاد یا یک کار بسیار آینده ساز که هر چیز دیگه تو زندگیت ازش تاثیر میگیره جایی که در سن من کارت یهو به سکته بکشه
سکته کردی و مردی که مردی فوقش میگن بچه زحمت کشی بود و میشی مایه توصیه دیگران که چقدر کار فلانی زیادی فشار آورد مرد
اگر هم که در سن ۷۰ سالگی به پول زیادی رسید ولی با قلب باطری دار میگن در جوانی زحمت کشید الان به اینجا رسید

حالا بگی میخوام برم اونجور که میخوام زندگی کنم میگن عرضه نداشت خاک بر سر رفته تارک دنیا شده
بیخودی هم به حرف مردم کار نداشته باش نمیشه گفت چون بالاخره با همین مردم در ارتباطی


بعد از ظهری یک کتاب برداشتم باز کردم خیلی دلم گرفت
یادگاری از یک دوست به مناسبت تولدم چند سال پیش گرفته بودم

خیلی داغون شدم این چند وقت گذشته
نق کردن هم حوصله میخواد که دیگه من ندارم

دیگه تقریبا متقاعد شدم باوجود اینکه ایران از خیلی بابت ها خوبه و با وجود احساسات ناسیونالیستی قویم باید همه چیز را ول کنم و بروم
گرفتن یک مجوز ساده به قدری وقت و انرژی میگیره که باور کردنی نیست وای به کارهای دیگه
روز به روز عقب گرد سیستم را میشه حس کردُُ قیافه همه چیز سعی میشه که زیبا تر بشه ولی شالوده کار در حال از هم ‍ پاچیدنه
من هم دیگه نای به موج زدن و جنگیدن ندارم خسته شدم از بس جنگیدم برای دور باطل زدن
خسته شدم از جنگیدن برای اصلاح اشتباهات سیستم و جلو بردن کارها

با خودم عهد کردم اگر از ایران خارج بشوم
آن روزی که از ایران بیرون میام برای ماند در جایی غیر از ایران دیگه نه ایران را بیاد بیاورم و نه ایرانی بودنم را و نه هیچ پیوندی را با آنجا باقی بگذارم تا جایی که دیگه حتا مجبور نباشم به ایران برگردم
هرچی باشم جز یک ایرانی چون دیگه حوصله تاوان دادن بابت این ملیت را هم ندارم
وقتی در کشور خودت غریبه ایی در خارج از کشورت هم غریبه هم دشمن هم دزد هم کلاه بردار چرا باید این اسم را با خودت حمل کنی
برای من چه فرقی میکنه اگر دیگر یک کلمه فارسی هم نگویم
خوب البته جزو کارهایی که باید انجام بدم تخته کردن در اینجاست
وقتی کشوری و ملتی لیاقت خیلی از چیزها را ندارد باید هم از دست بدهد همه چیز را
خلیج عربی
چرا که نه مگه چه گلی به سر عالم زدیم که روی نقشه اونها اسم ما باشد
جزایر خلیج
چرا که نه مگه بحرین الان هزار بار از ایران جلوتر نیست مگر الان ساکنان بومی همان جزایر همه امکاناتشون فراهمه

همه کشور های مترقی دیگر ویزا هم نمیخواهند برای ورود به کشورهای یکدیگر
ولی یک ایرانی

ظلمی که به نسل من شد در تاریخ بی نظیر بود