دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۶


وای از این همه کار
آنقدر کار دارم که فکر نکنم فعلاً بشه سفر آلمان را عملی کنم
بلیط هم گرفتم ها ولی چشمم آب نمیخوره که بشه برم
خلاصه اگه این شنبه 2 صبح مثل بچه آدم پریدم که پریدم اگه نپریدم خوب نپریدم
خدا لعنت کنه اونیکه این عکاسی را گذاشت تو دامن من شده دشمن پولم

اگه بابک بفهمه دارم چه سودایی در سر میپرورونم خودش میاد خفم میکنه
خلاصه بد وضعیتی شده
پول که از اروپا برنمیگرده اسمش هم اینکه تحریم هوشمند شدیم
الان میزان طلبم از مشتریها در اروپا از میزان دارائیهای که اینجا مال خودم هست خیلی بیشتر شده
این یعنی اینکه الان همه چیزم رو ول کنم از ایران برم آنقدر پول دارم اونور که هرچی داشتم را دوباره بخرم یک مقدار متنابهی هم بزارم تو جیبم
ولی اینکه چرا همچین کاری نمیکنم را خودم هنوز نفهمیدم
القصه اینکه دارم میشم یک آدم پولدار که پول بنزین ماشینش را هم نداره



حالا هی بگو یورو که چیزی نشده همه چیز سر جای خودشه


تو این هاگیرواگیر این عکاسی و لوازمش و این سودای جدید هم که ولم نمیکنه