دوشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۶

تو رو به خدا میبینید چه جماعتی هستیم؟
در چاپلوسی که واقعاً مقام جهانی را داریم
جالب اینکه تا از ما تعریف کنند هم که خودمون هم یادمون میره واقعاً چی بودیم و چی هستیم
بعد شم که دیگه حاضر نیسیتیم برگردیم سر جای قبلی روی یک پله تخیلی می ایستیم و دیگه به تنها چیزی که فکر نمیکنیم یک شروع اصولیه
بعدش هم که بقیه را یک مشت (البته با عرض معذرت) خر و گاو میدونیم که هیچی حالیشون نیست بعد هم فرض نمیکنیم که اون چیزی که میدونیم ممکنه طرف مقابل 100 بار بهترش را بدونه
نمیفهمیم که در 90% موارد طرفمون قیافمون را ببینه تا ته خط را میخونه حالا هی بهت بگن ایشون استاد فیزیک کوانتوم دانشگاه ام آی تی هستش
عکس یارو رو که میبینی میگی بیشتر از باربر تو لنگرگاه نیست
بعد مثلاً طرف عکاسه اون کجا خارج از کشور
دیگه واویلا
از این وارش ملت میرن بالا از اونورش میان پائین
استاد این عکستون فلو شده (البته گه خردم جسارت کردم ها) ولی خیلی قربونتون برم
استاد وای چه رنگه محشری چه عمق میدانی خواهش میکنم پیش ما بیا
حالا عکسه چیه
یک عکس که 90 درصدش اوراکسپوزه
کل عکس به اون بزرگی یک مربع یک سانت در یک سانت فوکوس ممکنه پیدا کنی
کادر ؟ بچه شدی کادر که هرکی به هرکیه عکس درست کن با کادر ذوزنقه قشنگه اینجوری
دیافراگم؟ اون که ثابت باید باشه همیشه2.8 اصلاً نمیدونم چرا باید چیزه دیگه انتخاب بشه هم عکس شفافه هم ملت کف میکنن که لنز دوربینم انقدر با قابلیته بعدش هم اگه زیاد دیافراگم رو ببندم باز کنم خراب میشه
راستی این دیافراگم با چی تنگ و گشاد میشه

شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۶

آقا من شرمنده
آقا واقعاً معذرت خواهی میکنم
آقا دیگه سعی میکنم تکرار نشه
ولی خوب قبول کنید تو زندگی هر کس دوره هایی هستش که دوست نداره یک کاری را انجام بده
الان دوست دارم انجام بدم بلاگ نویسی رو
آقــــــــــــــــــــــــــــــــا خلاص شدم
یعنی تا حد زیاد خلاص شدم
یعنی خلاص که شدم هچ خلاص تر هم میخواهم بشوم

ای جماعت گمراه
ای قوم ظاله
بدانید که از گمگشتگان راه آی تی هستید
و بدانید که جماعتی هستند از شما برتر که دارند حالش رو میبرند (ببخشید خودمونی شد)و شما همانا گمراهید
قسم به سیب گاز زده و سیم سفید
قسم به دنیای بی ویروس و هنگ
قسم به سرعت بالا و دقت زیاد
قسم به تایگر و لئوپارد
که شما در جهنم مایکروسافت غرقید و خبر ندارید
به سیب گاز زده سوگنده که برای روشن شدن کامپیوتر و آماده شدن سیستم عامل برای کار یک ربع وقت لازم نیست
به سیم سفید سوگند اگر یک برنامه ایراد پیدا کرد لازم نیست کامپیوتر را ری استارت کنید که هرچی داری و نداری به باد هوا بره
به تایگر قسم که ویستا هیچی نیست جز بدبختی
و همانا به اپل ایمان بیاورید

این حدیث این هفته بود
خودم هم چند روز پیش به راه راست هدایت شدم و الان حس میکنم به زندگی امیدوارتر شدم یه چند تا کار ردیف بشه دیگه به وضعیت آرمانیم برگشتم
فعلاً با اجازه

پنجشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۶


کلاً پنج روز چهار روز یا یه همچین چیزی مونده نه
الان که یازدهم اکتبر داره تموم میشه میشه دوازدهم حسابش کرد اونورم که آنقدر صبح زوده که میشه پانزدهم حسابش کرد پس میشه 3 روز
دو روز تعطیلی در پیشه میمونه یک روز
هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ کاری هم نکردم
کوله عکاسی رو یک مقدار سبک کردم البته
وه که چقدر خسته و بی حالم


چهارشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۶

امروز یک اقدام انقلابی انجام دادم

وسط درگیری شدید کاری و از این اداره به اون اداره رفتن یک لحظه دیدم انقدر عصبیم که الانه که قلبم وایسته به خودم گفتم گور پدر همه چی
گفتم الان میرم یک جا که بتونم پام رو بکنم تو آب
دوربین و وسائل مربوطه که چند وقت بود دست نزده بودم برداشتم رفتم طـــــالــــــــقــــــان
در این میون هم تلفن پشت تلفن که اینجا کارت داریم فلان جا لازمت داریم بهمان جا به اونای که تهران بودن گفتم کرجم به کرجی ها گفتم هشتگردم به هشتگردیها گفتم تهرانم بدون اینکه کسی بدونه واقعاً کجام رفتم سد طالقان
از اونجائی که در رده بندی شانسی واقعاً مقام ممتازی دارم پام را از ماشین پائین نگذاشته دوربین رو هنوز آتیش نکرده دیدم یه جماعتی دارن میام سمت من
یک خانم چادری لبخند زنان اومد سراغم و سرصحبت را به اصطلاح باز کرد بعد یواش یواش یه میکروفون درآورد بعد یک نفر دوربین رو کول پیداش شد بعدی یکی اومد یک سفره نقره ائی پهن کرد جلوی ما که مثلاً نور صورت زیاد بشه خلاصه یک هیات مشغول تهیه گزارش شدند از بنده بعنوان دوستار طبیعت و به راه کار جوئی در مورد زباله هایی که ملت میرزن هرجا که میرن



جماعت از کجا بودن حالا؟ واحد مرکزی خبر
فکر کن بری یکجا به هیچ کس هم نگی کجائی و مثلاٌ گم و گور کنی خودت همه هم فکرکنند الان تو فلان وزارت خونه داری بالا پائین میدونی اونوقت تلوزیون در حال عکاسی نشونت بده اونم هیچ جا نه یکاره وسط سد طالقان
چند سالی بود که اونورها پیدام نشده بود
سد زیبائیه

هنوز جا نیافتاده بهتر هم میشه یقیناً
خلاصه کلی حال و هوام عوض شد و یقیناً بازهم از این کارا خواهم کرد
عکس هم گرفتم بسیار



جمعه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۶


خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

خــــــــــــــــــــــــــــــــــســــــــــــــــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــــــــه ام



حالام از این زندگی بهم میخوره


چهارشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۶


اینا رو یجا خوندم بنظرم سوالهای جالبی اومد


چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟

چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

چرا اگر به کسی بگید که در فضا 4 میلیارد ستاره وجود داره باورش میشه ولی اگر بهش بگید رنگ دیوار خیسه خودش با دست امتحان می کنه تا مطمئن بشه؟

چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟

چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

چرا خلبان های کامیکازه از کلاه ایمنی استفاده می کردن؟

اگر این حرف درست باشه که ما به دنیا می آییم که به دیگران کمک کنیم پس دیگران برای چی به دنیا میان؟
آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟
چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟
چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟

اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟

تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟

چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶


دیگه فکر نکنم بیشتر از این نشه که ننوشت

آنقدر درگیری های عجیب غریب داشتم و دارم در این چند وقت که تمامی ذهنم را بخودش مشغول کرده کلاً دوران نه خوبی بود نه بد


اول اینکه در یک مورد متوجه یک اشتباه بزرگ شدم تو زندگیم و واقعاً از خودم انتظار همچین اشتباهی را نداشتم البته حقم بود کاملاً چون اصول شخصیم را زیر پا گذاشتم و مثلاً خواستم نو آوری کرده باشم

دوم اینکه از وضیعت کارم اصلاً راضی نیستم روز به روز دردسر بیشتر منفعت در مقابل دردسر بی ارزش تر

سوم بخاطر مسائل گفته شده در بالا کلاً احساس نبود انرژی میکنم

چهارم در این بحران انرژی چند تا کار انرژی بر دیگه هم پیش اومد که بخشیش را پشت سر گذاشتم و بخشی را هنوز پیش رو دارم

دلم یک سفر طولانی میخواد تنهائی

این کارگاه عکاسی هم به خوبی و خوشی برگذار شد

با دوستان خوبی آشنا شدم و سعی هم کردم که هرچه که در این مقطع میشود گفت کامل و کافی توضیح بدهم امیدوارم که موثر بوده باشه برای دوستان

در این میون ندا هم خیلی زحمت کشید که جاداره مراتب تقدیر و تشکرم را اعلام کنم

از حالا باید خودم را برای کلاس شیلات که الان چند روزه برای تدریسش تحت تعقیبم آماده کنم

دلم خیلی یک سفر طولانی میخواد تنهائی

اصلاً بدم نمیاد برم یک جای دیگه از اول شروع کنم همه چیز را چون خودم از هیچ چیز راضی نیستم و همش فکر میکنم الان بخاطر مسیری که داخلش قدم برمیدارم مجبور به تکرار یکسری اشتباه هستم

توی این 28 سال اولین باریه که یواش یواش از ایرانی بودن خودم نه تنها خوشحال نیستم بلکه بسیار هم ناراحتم و کلاً دارم به این نتیجه میرسم مرده شور ایران و ایرانی و هرچی که رنگ و بوی ایران را داره ببرن

بعدش خودم تعجب میکنم که چطور منی که آنقدر ناسیونالیست دو آتیشه بودم همچین شدم

فکر کنم اینم از تاثیرات سهمیه بندیه بنزینه

آخه اگر جایی باشی که یک نقطه روشن هم در فاصله پنجاه سالی هم نبینی دیگه امید به هیچی نداری حالا هی بدو فلان کارخونت را هم راه بنداز فقط بیشتر خودم را گیر میندازم

اینجور سردرگمی را هیچوقت یاد ندارم که تجربه کرده باشم

صبح از خواب پامیشی که یک سری کار تکراری که در نهایت هیچ عایدی درستی نداره را انجام بدی

حتی با دوستان بیرون رفتن هم کار تکراری شده

پاشی کلی رانندگی کنی یک شام بخوری برگردی

مهمونی هم دیگه چیزه بیخودی شده بری که متلک بگی و بشنوی و تظاهر به دوست داشتن کسائی رو بکنی که نه تو براشون مهمی نه اونا برای تو

اَه که چقدر بدم میاد از احساسات الکی خرج کردن و نشون دادن

اَه که چقدر دروغ و دری وری باید بشنوی بروی خودت نیاری


عکس هم مربوط به این چی میگن تور، اردو، گلگشت یه همچین چیزیه که برای کارگاه عکاسی انجام شد در یکجا به اسم ده تنگه


سه‌شنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۶

الان که خسته تر از اونم که بخوام پرنویسی کنم ولی از اونجائی که هم چند وقت نبود ننوشته بودم و هم چیزهایی بود که باید میگفتم این بود که
نه خیلی دستم خسته است نای تایپ کردن نداره

شنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۶


خوب امروز خوشحالم به چند دلیل

یعنی این چند وقته حالم خوب بود چون هم حال و روز دوستان خوب بود هم مسافرت خوبی رفتم هم جدی دارم به انجام تغییرات در زندگیم فکر میکنم (تغییرات چیزی که اسمش هم خوشحالم میکنه ) اصلاً مگه میشه آدم بخواهد تغییر بکنه جریان زندگیش هم خوشحال نباشه هم نگران

خوب حالا مشروح اخبار

حال دوستان که خوبه بابک برقرار و خوشحال برگشته سر درس و مشقش اوضاعش هم که روبراه

یک پرنده داریم در جمع دوستان که مشغول مشق پروازه با بیخود ترین وسیله پرواز (از نظر من البته) که خیلی هم خوب داره پیش میره و خوشحاله از پریدن امیدوارم که ختم به خیر بشه

از دوستان دیگه یک نفر تونسته بالاخره یک رشته رو ببره واقعاَ دستش درد نکنه امیدوارم موفق باشه در تمام مراحل زندگی

بقیه هم تقریباً همه خوبن جز یکیشون که ظاهراً سرش با شی سخت برخورد داشته پاک حال عصب داره طرف قاط زده رفته پی کارش تازه در عین جنون ادعا میکنه تازه عاقل شده امیدوارم زودتر خوب بشه وگرنه حال و روزه خوبی پیش بینی نمیکنم براش


مسافرت هم شمال بودم جای همه خالی در شلوغترین زمانی که همه پیش بینی کرده بودند هیچ کجا شلوغ نبود هوا عالی بود همه چی فوق العاده همه خوب و خوش از دسته اونای که به این بهونه نرفتن شمال رفت


دیگه اینکه باز خوشحالم چون با یک نفر دیگه به اتفاق تونستیم به یک نفر چیزی را ثابت کنم که حالش بیاد سره جاش بیخودی احساس برش نداره

باز خوشحالم چون این تغییری که صحبتش را کردم احساس میکنم نزدیکه و دل تو دلم نیست سر این موضوع

ولی از طرفی حالم بده چون دو فاکتور مهم تصمیم گیریم که اصولاً در تصمیم گیری همه بالاترین رتبه کنترلی را دارند بد جوری افتادند به جون هم و مشکل اینجاست که حس میکنم طرفی که همیشه شکست میخورد و زیاد محلش نمگذاشتم چنان داره پیروز میشه که نمیدونم چه بشه بعدش برای همین ترس دارم چون همیشه تو زندگی سعی کردم بر اساس جناحی که الان داره پوزش بخاک مالیده میشه تصمیم بگیرم


آنقدر هیجان دارم که دست و پام شله

گفتم عوض میشم قبلاً ها

واقعاً دارم عوض میشم اینجوری که دارم پیش میرم دکوراسیون خودم هم میخوام عوض کنم


یه چی دیگه که فهمیدم این چند وقت و واقعاً بهش ایمان آوردم تقدیر آدمهاست خلاصه زور اضافی نزنید اون چیزی که قرار نیست بشه نمیشه

دوم اینکه فکر نکنید الان از فلانی خیلی خوشم میاد پس حتماً عاشق شدم ( البته با خودم هم هستم در این مورد) ولی خوب دقت کنید اگر احساس کردید که یه صاعقه بی هوا زد بهت و بعدش از جات نشد بلند بشی اونوقت میتونی در این مورد تازه شک کنی (با تمام علائم برق گرفتگی ها مثل تپش قلب و اسپاسم عضلات خلاصه این چیزا دیگه) گفته باشم

هیچ پیش در آمدی هم میشه که نداشته باشه یعنی داری راهت رو میری تو خیابون یییییههههو دیدی رعد و برقه زد

خلاصه فرق زیاد دوستداشتن را با عاشق شدن دقت کنید اشتباه نشه دومی چیزه خطرناکیه


دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۶


وای از این همه کار
آنقدر کار دارم که فکر نکنم فعلاً بشه سفر آلمان را عملی کنم
بلیط هم گرفتم ها ولی چشمم آب نمیخوره که بشه برم
خلاصه اگه این شنبه 2 صبح مثل بچه آدم پریدم که پریدم اگه نپریدم خوب نپریدم
خدا لعنت کنه اونیکه این عکاسی را گذاشت تو دامن من شده دشمن پولم

اگه بابک بفهمه دارم چه سودایی در سر میپرورونم خودش میاد خفم میکنه
خلاصه بد وضعیتی شده
پول که از اروپا برنمیگرده اسمش هم اینکه تحریم هوشمند شدیم
الان میزان طلبم از مشتریها در اروپا از میزان دارائیهای که اینجا مال خودم هست خیلی بیشتر شده
این یعنی اینکه الان همه چیزم رو ول کنم از ایران برم آنقدر پول دارم اونور که هرچی داشتم را دوباره بخرم یک مقدار متنابهی هم بزارم تو جیبم
ولی اینکه چرا همچین کاری نمیکنم را خودم هنوز نفهمیدم
القصه اینکه دارم میشم یک آدم پولدار که پول بنزین ماشینش را هم نداره



حالا هی بگو یورو که چیزی نشده همه چیز سر جای خودشه


تو این هاگیرواگیر این عکاسی و لوازمش و این سودای جدید هم که ولم نمیکنه



جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶


این چند روزه حسابی مشغول بودم
یکی که مربوط به انجام تعهدات مربوط به پست قبلی بود که با نهایت توان مشغول اجرائی کردن مفاد آن هستم البته بخشی از مفاد آنرا به توصیه و سفارشات بعضی از دوستان یا فعلاً پیگیری نمیکنم یا کلاً قید اجرای آنرا میزنم
دیگه اینکه یک دوست بسیار بسیار عزیز و قدیمی را این چند روزه بعد از چندین سال پیدا کردم و دیدم و دلم همچین ضعف رفت از دیدنش
فکر نمیکردم که بشه دوباره همدیگر را ببینیم و همیشه تو ذهنم بود
ولی الان که دوباره همدیگر را پیدا کردیم امیدوارم که بتونیم خیلی خیلی اوقات خوشی را با هم بگذرانیم به یاد دورانی که دوستی ها هیچ خورده شیشه ائی در آن نبود
اساساً این اتفاق باعث شد که فکر کنم چقدر آدم با آدم فرق میکنه
کسی که سالیان سال میشناسی بعد از گذشت چند سال میبینیش، همون دوست خوب و صادق و دوست داشتنی را میبینی که از وجودش سراسر وجودت غرق خوشی و خاطرات خوب میشه
باز کسی را که سالیان سال میشناسی همیشه هم دیدیش ولی میبینی که چقدر گم شده در خودش و چقدر با اون کسی که قبلاً میشناختی فرق کرده و دیگه از دیدنش نه تنها خوشحال نمیشی بلکه افسوس میخوری به زمان گذشته
کلاً امروز سر حالم چون همش یاد دوست قدیمی تازه باز یافته میافتم و هیجان زده میشم
امروز یک جدول زمانی دیگه هم بررسی کردم و پیگیری خواهم کرد و اون هم طرح تعویض ماشینم هست که فکر میکنم اگر بتونم طبق جدول مذکور پیش بروم تا اواسط تابستان طرح اجرا شود
قابل توجه بابک خان عزیز که چند وقته پیداش نیست ولی امیدوارم خوش و خرم باشه طرح ماشین بعدی یک ماشین آف رود حسابیه
این هم یک عکس از عکسهای سفر کاشان

یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۶

گربه خواهم شد



برگشتم از یک سفر خوب
سفری به کاشان
عکس زیاد گرفتم و بد هم نشد بیشتر عکسها

ولی

برگشتم به جای قـــــــبلی
برگشتم به کار قــــــــبلی
برگشتم با نگرانیهای قبلی
برگشتم با یک فکر جـدید
درد جـدید

برگشتم با قلبی پـــــــــر از فضای خالی

برگشتم تا دنـــــــیای خودم را عوض کنم
برگشتم تا از کسانی که میشناسم دورشوم
برگشتم تا به کسـانی که نمیشناسم نزدیک
برگشتم تا فکر کـنم
برگشتم تا عمل کنم

برگشتم تا جــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی ورزش کنم
برگشتم تا با کسی که همیشه مهربان بودم بیرحم باشم
برگشتم که فقط به خودم فکر کنـــــــم
برگشتم تا از کلمه من زیاد استفاده کنم

برگشتم تا حس حسادت همه را تحریک کــنم
برگشتم تا به احساس دیگران توجه نـــــــکنم
برگشتم تا از کلماتم بجای شمشیر استفاده کنم
برگشتم تا
خودم نباشــــــــــــــــــــــــــــــــم
برگشتم تا یک آدم عادی در این جامعه باشــم


سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۶



این هم از اون دیدنیهائی است که همین الان بهش برخوردم و باید دید
نظری ندارم بدهم ولی بسیار جالب و لطیفه
راستی این یکی انشاالله فیلتر نیست


شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۶


به نظر من عکاسی فن تکنیک و ابزاره و هیچ دردی در عکاسی نیست که درمان نداشته باشه

یقیناً بعضی از کارها و تکنیک ها برای اجرای آنها و یا اجرای دقیق و صحیح آنها به ابزار مناسب نیاز است ولی از نظر من تکنیک و دانستن تکنیک بسیار ارزش و کارائی بالاتری دارد تا ابزار


یعنی اینکه یک ایراد تو عکس ببینی و توجیه کنی که چون فلان چیز فلان بود این عکس اینجوری شد اصلاً قابل قبول نیست

و در این مورد از دو حال خارج نیست یا تکنیک لازم برای رفع اون ایراد را نمیدانستی یا ابزارش را نداشتی که البته خود این هم که بفهمی یکجا ابزار نداری دانش و شناخت از ابزار را میخواهد

همه جا ابزار ضروری نیست ولی بعضی جاها هم ضروری هست

برای مثال گرفتن یک لانگ اکسپوژر در وسط روز قطعاً ابزار میخواد وبدون آن خودت را بکشی هم ممکن نیست ولی برای مثال گرفتن عکس واید در مواقعی که لنز واید نداری راه درمان تکنیکی که نتیجه ائی نزدیک به عکس واید بدهد وجود دارد

از آنجائی که عکاسی یک علم است و علم هم انتها ندارد کسی که ادعا کند آخر سواد عکاسی است و به این خاطر هیچ انتقادی را از عکسهایش قبول نکند یقیناً یا صحت عقل ندارد یا اساساً هیچ چیز از عکاسی نمیداند

چون برای مثال خود من که همچین سابقه ائی در این خصوص ندارم و بعد از چند وقت عکس گرفتن تازه با بخشی از فهرست تکنیکهای عکاسی این کتاب بی پایان فن عکاسی آشنا شدم و تازه دارم یاد میگیرم که چه چیزهائی اساساً وجود داشته و دارد که من از آنها بی اطلاعم

همانطور که قرار نیست یک پزشک در همه گرایشهای علم پزشکی فعالیت کند یک نفر که عکاسی میکند هم قرار نیست در همه گرایشهای عکاسی دست بکند و انتظار پیشرفت داشته باشد یقیناً بعد از مدتی عکس گرفتن باید سعی کند گرایش خودش را به هریک از شاخه های عکاسی مشخص کرده و سعی کند در آن پیشرفت کند


خلاصه اینکه یک منظره با آسمان اوراکسپوز و توجیح بخاطر اینکه میخواستم منظره نورش کافی باشه آسمان اوراکسپوز شد قابل قبول نیست تا وقتی که راه درمان داشته

امان از این ادعاخانهای پلاس توی این سایتهای عکاسی علی الخصوص ایرانی که خدا را بنده نیستند و چون مثلاً قدرت دارند امتیاز بدهند به نظر میرسه میخواهند با آن تمام عقده های روانی و شخصیتی خودشون را درمان کنند

حالا که از عکس من

اونم هیچ کس نه من

منی که نمایشگاه عکاسی برگذار کردم و سر در پروفایلم هم بزرگ نوشتم اونوقت تو کور شده ندیدی

ایراد گرفتی میام همینجوری به عکست یک منفی 3 میدم چهارتا هم بارت میکنم که حالت جا بیاد از من ایراد نگیری


حالا عکسهای ادعاخان را نگاه میکنی میبینی خودش در عکاسی منظره اصول اولیه اینکار را هم رعایت نکرده ولی چون یکعده با سواد تر از خودش به به چه چه کردن آقا احساس استادی بهش دست داده

عکس اونور را نگاه میکنی میبینی بنده خدا حداقل اصول را رعایت کرده هرچند عکس ایراداتی داره ولی دیگه عکس فاقد ارزش از هر نظر نیست

کامنت ادعا خان را میبنی میفهمی که قضیه تسویه حسابه تا نقد عکس


حالا فرض کنید خدای ناکرده این ادعاخان بشه استاد دانشگاه عکاسی یا عکسش رو یه مجله معتبر چاپ بشه اونوقت فکر کنم حکم ارتداد هم بده


این سایتم هم آهسته و پیوسته در حال ساخته شدن

یاد داستان این لاکپشت و خرگوش میافتم وقتی روش کار میکنم

به نظر شما یک بخش نقد عکس بگذارم در داخلش خوبه؟

جائی که مثلاً دو روز یکبار یک عکس چه از عکس عکاسان شناخته شده چه از خود شما دوستان داخلش قرار داده بشه و فارغ از بحث امتیاز و برتری طلبی فنی و سر حوصله روی آن بحث بشه


راستی میلو خان که معرف حضور همه دوستان بود بدنبال یک بیماری ویروسی بسیار شدید و با وجود انجام تمامی اقدامات پزشکی و دامپزشکی جان به جان آفرین تسلیم کردند
جاش همیشه گوشه ذهن و دلم خالی میمونه

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

این از اون چیزهاست که حتماً باید دید نمیدونم حالا فیلتره یا نه

به هر حال اگه فیلتر نیست دوساعت هم کشید باز شدنش (بسته به سرعت اینترنت داره) ارزش داره

دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۶


دیروز تولد خودم بود امروز بلاگم یکساله شد و

چقدر زود میگذره یکسال

چقدرسرعت گرفته عمر

چقدر زود دیر میشه

چقدر وقت کمه

چقدر توی این وقت کم همه با هم سر چیزای پیش پا افتاده میجنگند

چقدر ذهنم آشفته و بهم ریخته است

چقدر سوال بی جواب دارم

چقدر کم میدونم

چقدر خسته ام

چقدر زندگی برام تکراری شده

چقدر از تکرار بدم میاد

چقدر در روز دروغ میشنویم

چقدر در روز نباید بروی خودت بیاری

چقدر این ماسک خوش قیافه که همه روی صورت میزنن احمقانست

چقدر درون آدمها زشت شده

چقدر گذشت کم شده

چقدر صبر ها تموم شده

چقدر دل خوش کم شده

چقدر همه چیز دلیل میخواد

چقدر تظاهر به خوب بودن همه چیز غیر ممکن شده

چقدر صدای خنده از ته دل کم میشنویم

چقدر

چقدر

چقدر


جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید

پنجشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۶


یک چند وقت نشد بنویسم به چند دلیل

اول فشار زندگی

دوم اینکه نوت بوک دلبندم دارفانی را وداع گفت و در غم فراقش و از اون بدتر در غم خرید نوت بوک دیگر حوصله هیچ کاری نداشتم

سوم فشار زندگی

چهارم مشغول راه اندازی وب سایتم بودم و هستم و حسابی وقت گیر بود و هست

پنجم فشار زندگی

ششم کلاً در مود نوشتن نبودم

هفتم فشار زندگی

هشتم مشغول برنامه ریزی سفرهائی داخله و خارجه که باید برم هستم و البته تامین اعتبار برای انجام سفر

و چند تا مورد دیگه

که البته این ها هیچ کدام توجیهی برای ننوشتن نیست ولی از اونجائی که اینجا خلوته منه نه خلوت شما پس توجیه


یک چیز دیگه

چند روزه دارم فکر میکنم در سفر اروپا که ماه دیگر خواهم رفت و کلاً بار مجازم 20 کیلوگرمه اونم درحالیکه کوله عکاسیم 14.5 کیلو وزن داره چی رو نباید ببرم

الف ) کوله عکاسی

ب) لوازم شخصی

ج) خودم

د) چشمم کور پول اضافه بار بدم


حالا برای درک بهتر به تحلیل گزینه ها می پردازم

کوله عکاسی را نبردن اونم وقتی که در بهار میری اروپا اونم ماه می که از نظر من عین حماقته با اینکه منظور سفر کلاً کاری هستش

لوازم شخصی هم که نمیشه نبرد یک چند دست لباس و لباس رسمی برای بقولی بیزنس میتینگ ها

خودم هم نروم که کوله و لوازم را برای چی بفرستم

پول اضافه بار هم بدهم اونم به یورو که خیر سرم میخوام عکاسی کنم

الا بیایم فرض را بر این بگیریم که کوله را سبک کنم و ضروریات را بر دارم

دوربین + لنز 105-24 + لنز 400-100 + فلاش + شارژر دوربین + سه پایه

اگه گفتید از کوله چی کم شد؟

یک لنز ماکرو


تحلیل

دوربین که باید باشه که بقیه چیزها هم باشه

لنز 105-24 برای منظره و فضاهای داخلی و خلاصه عکاسی عادی

لنز 400-100 برای عکاسی حیوانات که قطعاَ در باغ وحش برلین و یا هامبورگ قطعاً حداقل به مدت یک روز تمام انجام خواهم داد

فلاش برای فضا های ایندور با توجه به اینکه دوربین من هیچ نوعش را نداره

سه پایه هم که خودتون میدونید

شارژ دوربین هم البته با توجه به اینکه دوربین من خیلی خر باطریه (چشم حسود بترکه) و اینکه از وقتی خریدم جز اولین شارژ فقط یکبار دیگه شارژش کردم و مدت سفرم که 10 روزه میتونه از لیست کوله حذف بشه ولی فکر کن مثلاً زیاد عکس بگیری شارژ دوربین تموم بشه وسط کار اونوقت باید یقه کی را بگیرم؟


یکی دیگه اینکه اصلاً هیچ کدام را نبرم این کامپکت رو بردارم برم راحت

ولی مطمئن هستم که اونجا تف و لعنت زیادی خواهم کرد خودم را سر نبردن یک دوربین حسابی


لنز ماکرو هم که سر جمع چقدر وزن داره خوب اونم ببرم دیگه 14 کیلو با 14.5 کیلو دیگه فرقی نداره که البته وقتی همراهت باشه احتمال استفاده از اون به مراتبط کمتر از وقتیکه همراهت نیست چون در اونصورت آنقدر منظره ماکرو لازم میبینی که میخوای سرت را بکوبی به دیفال


حالا لابد میگید تو رو خدا این رو ببین مشکلش چی مردم دارن از گشنگی میمیرن این نگران عکاسی اروپاشه

در جواب بگم که

اولاً میگم جنون عکاسی دارم باورتون نمیشه دیگه

دوماً تز کلی ذهنم اینه که هر کس باید در حد توانش دست چند نفر که کمک نیاز دارند رو بگیره ولی دلیل نمیشه که زندگی نکنه که یک عده سر ک.. گشادی، بدشانسی، کم عقلی نتونستند زندگی خودشون را جمع کنند

بنز دویست میلیونی سوار شدن به نظر من هیچ ایرادی نداره ولو نصف ملت از گشنگی بمیرن، منتها بشرطی که پیش وجدان خودت آنقدر روسفید باشی و مطمئن باشی تو حق کسی را نخوردی

کما اینکه نصف این بنز و ب ام و هایی که میبینیم صاحباشون حائز این شرایط نیستند

حداقل من در حد خودم میدونم و مطمئن هستم که هر خرج زیادی هم که میکنم مال مردم خوری جزوش نیست

کمااینکه در مقایسه با پولهائی که ، بعضیها سر تفریح و سرگرمیشون خرج میکنند در حد زندگی دانشجوئیه

میز قمار دیدم که یارو یک شب خونش بهمراه کل لوازم شخصی و غیر شخصیش را باخت یک مقدار دیگه ادامه داده بود زن و بچش رو هم بایست میزاشت رو خونه

وای که چقدر از قمار بدم میاد


دیگه اینکه امروز نوت بوک خریدم

به وزن کوله اضافه شود لطفاً

از همفکری دوستان هم بشدت استقبال میشود به منظور حل این معضل وزنی

وب سایت هم آدرسش را این زیر میگذارم چک بکنید هم پیشنهاد بدهید هم مشکلات بگوئید


فعلاَ افتتاح نشده و مثل پل خیابان سئول بطور آزمایش در دسترس عمومه


جمعه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۶


هفته پرماجرائی بود این هفته پر از ماجراهای عجیب و غریب

الان نوشتنم نمیاد

فقط یک نتیجه کلی گرفتم بعد از چند وقت کار با یک دوربین اس ال آر و چند تا لنز

باید تصمیم بگیری که با کدام لنز میخواهی چه عکسی بگیری

بعدش فقط همون عکس را بگیری بیخود هم هی لنز عوض نکنی هر اتفاق هم افتاد فقط در همون بقول خارجی ها ژانری که تصمیم گرفتی عکاسی کنی عکس بگیری ولا غیر
دیروز هم با لنز ماکرو حسابی یک عکاسی اساسی کردم

شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۶


دیروز بعد از نوشتن پست جدید تصمیم نداشتم فعلاً چیزی را بنویسم ولی خوب با خواندن مقاله خانم جعفری در رابطه با سایت فوتو و انسداد اجتماعی به نظرم رسید چند نکته را یادآوری کنم

اول یادآور میگردم اینها برداشت شخصی خود من از این موضوعات بوده و اصلاً قصد دفاع یا کوبیدن هیچ طرف را ندارم

سایت فوتو که بقول خانم جعفری مدعی جامعه مجازی عکاسان است در وهله اول یک سایت خصوصی با مالکیت خصوصی است و بدیهی است میتواند تعهدی به ارائه سرویس به تمام عکاسان نداشته باشد و همچنین می تواند برای جذب عضو هرگونه قانون یا پیش شرطی را داشته باشد

اینکه وضع این قوانین بر چه پایه بوده را من یا هیچ کس دیگری جز خود کسی که این قوانین را وضع کرده نمیتواند روشن نماید ولی در کل این حق مالک و مدیر سایت است که هر تصمیمی که میخواهد در مورد سایت بگیرد

کارخانه بوگاتی سازنده اتوموبیل های ابر اسپرت و فوق لوکس در ایتالیا میباشد. جدا از قیمت فضایی محصولات این کارخانه برای فروش محصولات خود علاوه بر داشتن پول خرید خودرو یک پیش شرط دیگر هم داردو آن داشتن اصالت خانوادگی میباشد یعنی اگر از یک خانواده اصیل نباشید نمی توانید از این کمپانی خرید کنید. آیا وضع چنین قانونی از سوی کارخانه به معنی ایجاد انسداد از هر نوع یا توهین به گروهی از جامعه است؟ به نظر من الزاماً نه
این قانون صرفاً یک سیاست است در راستای سیاست کلی مجموعه و اصلاً هم قابل بحث نیست

در مورد سایت فوتو هم همین قانون قابل بحث است

اگر یک مجموعه خصوصی بخواهد شرایط خاصی را برای عضویت در یک سایت وضع نماید طبیعتاً جای اعتراض ندارد چون این حق قانونی آن مجموعه است که هر شرایط را برای عضو گیری وضع نماید


ولی از سوی دیگر بدیهی است چنین مجموعه ائی در قبال اعضای خود تعهداتی دارد

در قبال کسانی که در این جامعه مجازی مدت زیادی تلاش کرده اند و زحمت کشیده اند و این هم قابل قبول نیست که بدون دلیل و یا بدون در نظر گرفتن قوانین جاری در خود سایت برای آنها محدودیتی ایجاد کرد و یا آنها را از ادامه فعالیت منع کرد

این پذیرفته نیست که انتخاب سیاست غلط از سوی یک یا چند نفر مشخص باعث هدر رفتن زحمات خیلی دیگر گردد، در یک چنین فضایی ممکن است که بتوان برای ورود به آن هر گونه پیش شرطی را وضع کرد ولی برای کسی که وارد شده و جزو مجموعه گردیده روش و عملکرد سایت چیزی نیست که بتوان گفت بتو ربطی نداره

در فضای داخلی سایت در میان اعضا وقتی با تعداد زیادی عضو طرف میشویم دیگر سایت خودمه ناراحتی برو بیرون معنی ندارد، این خاصیت یک فضای عمومی است هرچند با مالکیت خصوصی

پس برای تمامی اعضا باید احترام قائل بود و فقط طبق قوانینی که از قبل در هنگام عضویت به تایید اعضا رسیده عملکرد و اگر قرار است تغییری در سیاست کلی اتفاق افتد باید به اطلاع اعضا رسیده و مورد تایید همه قرار بگیرد

در نهایت تمام این تصمیمات و این رفتارها از سوی مالک و مدیر سایت قابل بحث نیست و فقط سرنوشت سایت را رقم خواهد زد ولو به قیمت از دست رفتن زحمات خیلی ها

تمام این روشهای غلط مدیریتی بزرگترین ضربه را به کسانی که می خواهند یاد بدهند و کسانی که میخواهند یاد بگیرند زد

قطعاً عکاسان با تجربه ائی که در این سایت فعالیت میکرده و میکنند اگر با شکست این سایت مواجه شوند انگیزه بسیار کمتری نسبت به شروع مجدد فعالیتشان در جائی دیگر خواهند داشت و این ضربه ائی است جبران ناپذیر برای شخص من که میخواهم یاد بگیرم


در مورد قضیه بدست آوردن آی پی توسط سردبیر که گفته شد باز هم اگر بخواهیم از لحاظ فنی بررسی کنیم که البته من در این رشته همچین صاحب نظر نیستم ولی شاید نظرات کسی مانند آقای نیما معصومی در این رابطه فنی تر و علمی تر باشد، آی پی که کامپیوتر شما در هنگام استفاده از اینترنت دارد یک آی پی موقتی و داخلی است (منظور از داخل همان داخل مجموعه سرویس دهنده اینترنتی که شما هم از آن سرویس میگیرید) و تقریباً با وجود تجهیزات امنیتی موجود در محل سرویس دهنده های اینترنت عملاً دسترسی به آن مقدور نیست. ولی آی پی که از شما به هنگام ورود به یک سایت یا هرگونه فعالیت دیگر دیده میشود در اصل آی پی وَلید سرویس دهنده اینترنت شما میباشد و نه شما

این یعنی اینکه تنها چیزی که از این آی پی وَلید خواهید فهمید موارد زیر خواهد بود

اول کشوری که از آنجا سایت بازدید شده

دوم نام سرویس دهنده اینترنت بازدید کننده


وگرنه در حالت عادی نه آقای مهرگان و نه هیچ کسی دیگری نمیتواند تشخیص دهد که مثلاً کسی که در فلان ساعت از ایران با اینترنت پارس آنلاین به سایت فوتو آمده الزاماً خانم فرشته جعفری بوده برای مثال چون به تعداد یک بر روی تعداد کابران پارس آنلاین احتمال وجود دارد

حالا این همه سرویس دهنده اینترنتی و این همه کشور خودتان حساب کنید چه عددی بدست خواهد آمد

نکته بعدی اینکه برای کسی که بخواهد کاری را انجام دهد تعویض آی پی کار سختی و غیر ممکنی نیست

یعنی بجای اینکه یک بازدید کننده از ایران شناخته شود برای مثال یک بازدید کننده از آلمان شناخته شوید، در مورد کاری که براحتی قابل انجام است چرا باید یک نفر وقت بگذارد

این را هم بگم که این کار را خیلی از شما روزانه انجام میدهید بدون اینکه متوجه شوید، وقتی که از یک فیلتر شکن استفاده میکنید

من شخصاً یک آی پی ولید دارم که انحصاراً در اختیار خودم است طبیعی است اگر یک میلیون بار هم یک سایت بروم همان آی پی نشان داده خواهد شد و میتوان یقیناً گفت که من آرتین زمان به آن سایت رفته ام ولی بخاطر مسائل امنیتی از آن استفاده نمی کنم

ولی در حالت عادی من هم مانند سایر کاربرها توسط آی پی سرویس دهنده اینترنتی خودم شناخته خواهم شد


الان که یکبار نوشته هایم را از بالا تا پایین خواندم احساس کردم که شاید بوی جانب داری از طرفی را بدهد ولی نه اینطور نیست

من فقط معتقدم که اگر کسی را محکوم میکنیم باید هر دو طرف جریان را خوب دید

و اگر نقد میکنیم یک نقد علمی و درست کنیم نه چیزی در حد نق نق و حرف های بدون پشتوانه


جمعه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۶



نمیخواهم از کسی طرفداری بکنم یا طرفی را محکوم کنم

ولی میخواهم شما بشینید و کلاهتان را قاضی کنید

در مورد همین قضیه سایت

اول خود سایت که خودتان دید که در سال گذشته تقریباً در سراشیبی سقوط بود تا اوج گیری و تعالی

دوم گیرم که آقای مهرگان دیو دوسر چطور الان همه یادشان افتاد که با این اژدها همکاری میکردند، چرا این همه کامنت با نام و بینام میبنیم در نکوهش آقای مهرگان تا حالا این جماعت چرا صدا از جایشون بر نمی آمد

حتماً یکی باید خودش را بندازه جلو ملت برن پشتش سنگر بگیرن و شعار بدن

حالا فرض کنید که کاوه هم این مشکل را پیدا میکرد و صداش در نمی اومد اونوقت چند وقت دیگه صداتون در نمی آمد

اون موقع که خودتان به هر نوعی با این آدم همکاری میکردید چطور گل بود

با هم بیرون میرفتید

پشت میز مینشستید و سخنرانی میکردید

قبول میکنم که جناب سردبیر از اختیاراتشون به هر دلیل درست استفاده نکرده مثل همین که گفته شد میگشته ببینه کی با کی رفته بیرون که حذفش کنه

ولی این روی سکه را هم باید دید

چرا کاوه هیچی نمیگفت وقتی این چیز ها را از سردبیر میدید

ولی این گفته به نظر شما الان به چه دردی میخوره

حالا گیرم که یک عده زیادی هم سایت رو ترک کنند برنند عکاسی دات کام فکر میکنید این طرز فکر را هرجا ببرید اونجا هم به این سرنوشت دچار نمیشه
چرا بدون دلیل فوری میپریم وسط یک دعوا که از هیچ چیزش خبر نداریم
من خودم را عکاس نمیدانم ولی تنها هدفم از فعالیت در سایت عکاسی یاد گیری هنر عکاسی بود ولی وقتی دیدم که سایت تبدیل شده به محل به رخ کشی تجهیزات عکاسی و بنگاه شادمانی و دوستیابی دیگر در سایت فعالیت نکردم
تمام

چرا تاریخچه یاهو یا گوگل را نمیخونیم که از کجا شروع کردن و الان به کجا رسیدن
وای به حال ما که قدرتی موهوم آن هم در یک فضای مجازی باعث سوءاستفاده ما از اون بشه

من با شناختی که از ملت با فرهنگمون پیدا کردم فقط به دو طرف توصیه میکنم که این جماعتی که پشت سرشون ایستاده و دارن سر و صدا میکنن زیاد دل خوش نکن که تا پای عمل برسه یکسری همچنین دست در جیب و سوت زنان از کنارتون عبور میکنن که باور نکنی این همونیه که داشت خودش را به طرفداری ازت پاره میکرد

یک چیز دیگه در دعوای این چنینی هم به حریم خصوصی و خانوادگی یکدیگر هم تعرض نکنید که نه زیباست نه مایه قدرت نمائیه و نه مساله ائی را حل میکنه

همیشه هم فکر کنید وقتی دارید از زندگی خصوصی کسی چیزی را که میدانی افشا میکنی منتظر باش بدترش در مورد خودت گفته بشه

این جریان هم یک نکته مثبت داشت

اینکه بدانی به چه کسی باید اطمینان کرد و به چه کسی نباید اطمینان کرد اگر یک ایراد اخلاقی در مورد یکی میبینی مطمئن باش اگر با آن شخص زیاد نزدیک شوی همان ایراد بقه تو را هم بگیره

پیشنهاد هم میکنم این بحث هر چه زودتر بسته بشه هر کس هم بره دنبال راهش

سایت فوتو هم در بست در اختیار آقای مهرگان

اگر درست حرکت کنه مطمئناً روز بروز پیشرفت میکنه و اگر رویه امروزی را ادامه بده تبدیل به یک سایت متروکه و طاعون زده خواهد شد

کاوه هم اجازه نده یک فعالیتی که اساساً برایش حکم تفریح را داشته اجازه بده به کار و تخصص حرفه ائیش لطمه بزنه وبعد هم بدونه که کار گروهی در ایران یا با ایرانی یعنی چی


در کل هم هرکس به هر چیز اعتراض داره همون موقع اعتراض کنه بهتر از اینکه بشینه سر فرصت انتقام بگیره


من که با کسی نرفتم بیرون ظاهراً فعلاً حذف هم نشدم احتمال هم داره بشم ولی واقعاً بودن یا نبودن اسم من در اون سایت چه فرقی
میکنه وقتی با سیاست فعلی سایت موافق نیستم

چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶


سال 1386 خورشیدی را به تمام دوستان تبریک میگم
و از ته قلب بهترین ها را برای همه آرزو میکنم
امیدوارم امسال سال پایان تمام گرفتاریها باشد
سال آزادی انسانهای دربند
سال سلامتی تمام انسانهای بیمار
سال رسیدن حق به حق دار

یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۵


بیا کم بود گرفتاری این بابک میخواد علیه ما طرح دعوا هم بکنه که چیه رفته کارت بخون خریده
یکی نیست بگه توکه دیگه خوب میدونی من خودم متخصص بیچاره کردن خودم هستم
آی بیچاره کردم خودم رو
نتونستم جلوی خودم را بگیرم
تا دیدمش عقل از کفم رفت
بغلش کردم با خودم بردمش خونه
بردمش تو اتاقم لباساشو در آوردم
عجب بدن سفیدی داره
چه قدر خوش تراشه
چه قدی داره ماشاالله
دور کمر رو که نگو
یکساعت با هاش ور رفتم
میخواستم با خودم ببرم تو تخت خواب ولی ترسیدم
گفتم یه چیزیش میشه
بابک دیدتش میدونه چی میگم
ورهرام هم دیدتش
خیلی ها دیدنش
خیلی ها نه


عجب لنزیه این 100-400 کنون

در مورد اون موسسه نجات آدمهای هزینه کن از دست خودشون با تمام قوا هستم که فکر نمیکنم کسی رو دست من بلند بشه در این زمینه

راستی یک کشف بزرگ کردم در زمینه عکاسی که اوووووووووووووووووو
تازه فهمیدم که چه کیفیتی که از دوربین های کامپکت تو کامپیوتر هامون میبینیم به مراتبط بهتره از دوربین های اس ال آر ولی پای ادیت که میاد اس ال آر جلو میفته
البته بر همگان مبرهن است که خوب عکس خوب گرفتن با اس ال آر سخت تر از کامپکته ولی این دلیل اصلی نیست
دلیل اصلی مربوطه به دامنه رنگیه
یعنی اینکه دامنه رنگی که یک کامپکت استفاده میکنه انطباق داده شده با شعور یک کامپیوتر و پرینتر خانگی
آما در مورد اس ال آر این دامنه آنقدر بزرگه که در دایره شعور در کامپیوتری که نمیگنجه هچ پرینترهای رو هم که الان بغل دستتون رو میزه که ابداً
برای همین در این برنامه های مثل لایت روم و فتوشاپ کار با عکسهاشون راحته و ماهیت عکس لطمه نمیبینه
ولی از اونجائی که در بلاد خارجه فرض بر اینکه کسی که 100 تا 200 دلار پول دوربین میده یقیناً حداقل 500 دلار فتوشاپ روی کامپیوترش نیست این بود که اینجوری شد
حال آقایون اس ال آری (و البته خانومها هم) اگر از پرو فایل رنگی آدوب آرجی بی استفاده میکنید بدانید که این پروفایل برای دستگاه های پروسس و چاپ خفننننگ میباشد و نه پرینتر جوهر افشان فلان یا از این دستگاههای چاپ عکس که خودشونو بکشن 600 دی پی آی خروجی از خودش در میکنه

خلاصه فعلاً با همون اس آر جی بی بسازید تا ببینم چی میشه
البته اگر خواستید استفاده کنید ها ولی خوب آب را در هاون کوفیدنه
بروید مانیتور ها را کالیبره نمائید با نور اتاق و به کسی اجازه ندهید دست بزنه بهش و نصب کنید برنامه های اساسی پروسس عکس و نصب کنید پروفایل های رنگی مناسب در پی سی هایتان تا همانا از دامنه رنگ فراوان بهره مند گردید و اس ال آر از پر رنگ ترین هاست

پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۵


یک مورد اول بگم یعنی بپرسم

هیچکس ایده ائی نداره من که اصلاً حوصله مسافرت رفتن در ایام عید رو بدلیل ترافیک فجیع که در هر کجا با آن روبرو میشوی را ندارم ، در این ایام عید چه بکنم ممنکنه خیلی خوشم بیاد به بهترین پیشنهاد جوایز نفیس اعطا میگردد

دوم اینکه میخوام برم آنقدر عکاسی کنم که جونم در بره میزان عکاسی خونم به کمترین میزان خودش در این چند سال اخیر رسیده دارم میمیرم

سوم اینکه باز به نظر من عکاسی اگر به دلایل حرفه ائی نباشه و مثل عکاسی کردن من به روش کاملاً آماتوری و تفریحی باشه ( که عجب چیز باحال و توپی هم هست) حداقل به یک نفر بعنوان پا نیازه اونم نه هر پائی

شرایط بخصوصی لازم داره

یکی اینکه از یک سبک عکاسی هر دو تا خوشتون بیاد مثلاً جمعه پیش با یک دختر خانم آلمانی رفتم مثلاً عکاسی در عکاسی بقول خارجی ها اینترستمون از زمین تا آسمون فرق میکرد من همش دنبال منظره میگشتم و برگ گل و این چیزها و خلاصه هرچی که داخلش آدم نباشه ولی اون دقیقاً خانواده هایی که نشسته بودن لب رودخانه جوجه کباب میخوردند جالب ترین چیزی بود که دیده بود

خلاصه ما چند تا عکس نگرفته شدیم مسئول کسب اجازه به منظور عکس گرفتن خانم از خانواده ها

هرجا هم من فرو میرفتم با لنز ماکرو به یک سوژه ائی شات اول به دوم قر قر قر قر قر

دوتا این که پای عکاسی حداقل به اندازه خودت باید جنون عکاسی داشته باشه در این مورد هرچی بیشتر بهتر

سه تااین که دوربین پای مربوطه حتماً باید مثل مال خودت دیجیتال و ترجیحاً هم خانواده دوربین خودت باشه چون اگر یک نفر با یک کامپکت معمولی بیاد کنار یک اس ال آر عکاسی کنه احتمال خیلی زیاد دچار کوفت دوربینی و کوفت عکسی میشه و شروع میکنه به لنگ و لقد انداختن اونوقت که تو هم از عکاسی منصرف میشی در این مورد کامپکتهای نیمه حرفه ائی الزاماً شامل کوفت عکسی و لنگ و لقد نشده و بستگی کامل به قابلیت های استفاده از کننده از آن دارد

چهار تا اینکه حوصله پیاده روی و از کوه تپه بالا پائین رفتن را داشته باشه نه اینکه انتظار داشته باشه با ماشین بری جلوی منظره پارک کنی البته در مورد عکاسی طبیعت که اینترست خودِ منه

پنج تا اینکه حداقل 4 ساعت بعد از شروع جریان عکاسی در مورد نهار و شام صحبت کنه


حالا همه این ها را گفتم یک آگهی نیازمندیها بدم برای پای عکاسی

پای عکاسی خودم رفته اون سره دنیا یک ریز هم داره هی نق و نق میکنه میخواد بند 3 قوانین پای عکاسی را لغو کنه

احتمالاً یک پای کمکی بطور موقت از اونور دنیا بیاد ولی خوب موقتِ دیگه


حالا

به حداقل یک پای عکاسی مطابق با قوانین پای عکاسی که در بالا توضیح داده شد به منظور اجرای یک پروژه

احتمالاً انتهاری؟ انتحاری ؟ عکاسی شدیداً نیازمندم


از بحث پای عکاسی که بگذریم برای بهار میخواهم یک برنامه عکاسی دسته جمعی برقرار کنم که هر کی خواست بیاد هرکی هم نخواست نیاد

یک جائی میخوام ببرم جماعت رو که خودم هم هنوز نمیدونم کجا

حالم ظاهراً خوش نیست

اثرات قرص های دیشبه فکر کنم برای فرار از این میگرن کوفتی که خدا نصیب هیچ کسی نکنه این لامصب رو که دودمان آدم را به باد میده وقتی راه میافته

تقریباً گیر میکنی توی یک دنیای سورئال که هیچ چیز تناسب نداره بحث منظره نیست ها همه چیز سورئال میشه صدا ها حواس بویایی چشائی لامسه در اون حالت کار خاصی نمیتونم انجام بدهم ولی اگر بشه او مناظری را که در اون لحظه میبینم یک جوری ثبت کنم مطمئن باشید پوز سالوادور دالی رو میزنم سه سوت

پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵



و اما قضیه کل حال


کارخانه ائی که من در آن مشغول بکار هستم در زمینه صید و صادرات آبزیان فعاله و مهمترین محصولش هم یک نوع خرچنگ آبشیرین است که صید میشود و زنده صادر میشه


حالا اینها را برای چی گفتم


مطابق قوانین وزارت بهداشت و سازمان کل دامپزشکی کشور نظارت بهداشتی کارخانجات عمل آوری فرآورده های خام دامی طبق تفاهم نامه ائی که این دو تا سازمان باهم امضا کردند کلاً بر عهده سازمان دامپزشکی کل کشور است


حالا فرآورده خام دامی به چی میگن


هر محصولی که از دام بدست میاد اعم از ماهی و مرغ و گوشت، که چه به همون صورت عرضه بشه چه آنقدر عمل آوری بشه که بازهم خام به حساب بیاد یعنی جوجه کباب آماده ائی که بصورت بسته بندی میخرید نظارت بهداشتی آن هیچ ربطی به وزارت بهداشت نداره


حالا محصول ما را در نظر بگیرید که خام هم نیست زنـــــــــــــدست


در مورد موارد بهداشتی هم چون محصول ما به اتحادیه اروپا صادر میشود شرکت مجوز صدور مواد غذائی به اتحادیه اروپا را داره همچنین گواهی نامه اچ ای سی سی پی و طبق بازدیدهای دوره ائی هم که هم توسط سازمان دامپزشکی هم توسط بازرسین اتحادیه اروپا انجام میگیره کارخانه ما آنقدر استاندارد بالائی داره که بعنوان نمونه کامل اجرای قوانین اتحادیه اروپا معرفی میشه وخلاصه اینکه هرچی بازید حساس دولتی خارجی است حتماً مجموعه ما یک لنگه قضیه است


اینها را گفتم که برم سر اصل مطلب


با همه این توضیحات فرض کن چه حالی میشی وقتی ببینید که یک برگه احضاریه از دادگاه آمده برای شورای حل اختلاف که آقای آرتین زمان مدیر عامل شرکت بدلیل عدم رعایت نکات بهداشتی در تاریخ 15/1/85 بیاید دادگاه


حدس زدم که این از تو گور همین وزارت بهداشت بلند میشه


رفتم شبکه بهداشت هشتگرد که اولاً این برگه برای چی آمده دوماً 15/1/85 دیگه یعنی چی


خلاصه ارجاع داده شدم به شبکه بهداشت محل کارخانه یعنی چندار گفتن با یک مهندس چی چی نامی باید صحبت کنی


اول فکر کردم وقتی میگن مهندس یعنی یک نفر که حداقل زبون آدمیزاد سرش میشه ولی دریغ از یک جو شعور در وجود این آدم به بوته گوجه فرنگی توضیح داده بودم فهمیده بود این مرتیکه الاغ هیچ


گفتم اول به این دلیل و مدرک که کار این کارخانه کوچکترین ارتباطی به شما نداره


گفت نه به ما مربوطه (فقط هم همین را تکرار میکرد) فکر کنید هی ماده قانونی برای طرف بگی یارو بگه نه به ما مربوطه


گفتم خوب اصلاً مربوطه نباید به ما اعلام میکردید که اساساً ایراد چی هست


گفت ما پست کردیم به شما نرسیده به ما ربطی نداره


گفتم خوب حالا یک کپی از اون لیست ایراد ها بده ببینم چی هست


لیست را داد بالاش چی نوشته باشه خوبه


لیست ارزیابی و نظارت بهداشتی بر کارگاه نبات سازی، کشک سابی، خشکه پزی، چند تا چیزه دیگه آخرش هم نوشته بود امثال آنها


گفتم خوب حالا اینها کدومش ما هستیم


گفت امثال آنها


گفتم از کی تا آنها امثال وارد قانون شده اگر با امثال میشد قانون گذاشت که چند هزار صفحه نبود سه چهار تا صفحه پشت و رو بود


گفت حتماً وزارت بهداشت یک چیزی میدونسته


حالا لیست را نگاه کردم


ایراد = شکر ظرف مناسب ندارد


گفتم ما که اونجا اصلاً شکر نداریم که بخواد ظرف داشته باشه


گفت نه تو خونه سرایدار ظرف شکر خوب نیست


گفتم چه ربطی به کارخونه داره


گفت چون تو چهار دیواری محوطه کارخونست (چهارهزار متر مربع فضا!) جزو خط تولیده


ایراد= هر کارگر باید دومتر و نیم فضای استراحت داشته باشه


گفتم اینجا هر کارگر بجای دومتر و نیم هشتاد نود متر خونه سازمانی داره


گفت نه حساب نیست


ایراد=کارگرها گواهی بهداشت ندارند


گفتم دارند


گفت نه چون اون نگهبان که در رو باز میکنه کلیه مدارک شرکت همراهش نبود پس ندارند


گفتم میگی همه مدارک شرکت را بدم به نگهبان که هر خری اومد دم در این نشونش بده


گفت اونرو من نمیدونم


حالا تصور کنید حال من را


ایراد= لاشه سوز خوب کار نمیکنه


گفتم ما نه لاشه داریم نه لاشه سوز


گفت باید لاشه سوز داشته باشید که خوب هم کارکنه


ایراد = انبار مواد غذایی بهداشتی نیست


گفتم با مواد غذای تو کل کارخونه داریم نه انبار نگهداری مواد غذای


گفت هیچی نگفت


ایراد= آب مصرفی باید از مقامات تاییده داشته باشه


گفتم آب شهر استفاده میکنیم سر ماه کلی قبض آب میاد


گفت باید کلرزن بزارید


گفتم برای آب تسویه شهر کلر زن بگذارم


گفت باید آب آزمایش بشه


گفتم مگه خودتون روزانه آب ورودی شهر را کنترل نمیکنید


گفت باز هیچی نگفت


دیگه اینجاهای کار آمپرم روی هزار بود


گفتم حالا همه اینا که میگی درست 15/1/85 کی هست دیگه الان 12/12/85 هستش


گفت خوب تاریخ دادگاه گذشته دیگه حتماً هروقت ابلاغیه را آوردن شما نبودید مونده تا الان


گفتم یعنی 12 ماه هیچ کس تو اون خراب شده نبوده




دیگه اینجا ها کم مونده بود میز کارش را برگردونم با یک صندلی آنچنان بزنم تو سرش که حداقل 6 ماه تو کما باشه


واقعاً اون لحظه معنی کارد بزنی خونش در نمیاد را فهمیدم


اگر یک مقدار بحث را با این الاغ دوپا ادامه داده بودم الان بعید نبود که بجرم قتل در حال محاکمه بودم




خلاصه اینکه معلوم شده این دادگاه مسخره 15/2/86 هستش (این هم از خود دادگاه پرسیدم) ولی سر این ماجرا چنان چپوقی از این جماعت چاق کنم که تو سردر وزارت بهداشت بنویسند


تا کل کارمندای شبکه بهداشت هشتگرد و چندار را تبعید نکنم خاش ول نخواهم کرد قضیه را، کسانی هم که میشناسند من را میداند که وقتی یک کاری را بگم انجام میدم انجامش میدم به هر قیمتی


تا الان فرمانداری و استانداری و وزارت کشاورزی و سازمان دامپزشکی و یه چند تا سازمان و اداره دیگر را مطلع کردم یک سری از قوانین مربوط به کار ما و این لیست کشک سابی وزارت بهداشت را براشون ارسال کردم


ماجراهای بعدی را هم بتدریج اعلام میکنم

عکس بالا هم مربوط به یکی از همون بازدیدهای خارجی هستش که بنده دارم روند کار را توضیح میدهم

عکس پائین هم گذاشتم که فقط حال و هوا عوض شه


سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۵


امروز میخواستم یک بحث فنی دیگه راه بندازم ولی از اونجائی که به شدت خسته و کوفته هستم از صبح تا همین الان بدو بدو داشتم و جونم داره در میره


این بحث را راه میندازم چشمم کور دندم نرم میخواستم وقتی خسته نبودم بحث را راه بندازم

هم بحث را راه میندازم هم (اگر فرشته جعفری بگوشش نرسه) میخوام یک کل حال حسابی از این وزارت افتضاح هرکی به هرکی بهداشت ببینم که همچین جیگرم حال بیاد

حالا اول بحث فنی یا کل و حال

معلومه خوب

هیچ کدوم

راستی این هوا هم عجب وضعیتی شده ها دقیقاً دو روز آفتاب یک روز و نیم بارون بعد یک روز برف دوباره از اول

ها در مورد بحث فنی

من شخصاً به کسانی یا شرکتهایی که تخصصی یک کار را انجام میدهند و همون یک کار را آما خوب انجام میدهند ارادت ویژه ائی داشته و دارم

مثلاً چی

برای مثال همین بلندگوهای افسانه ائی که چند وقت پیش ذکر خیرشون بود

شرکت بی اند دبلیو سازنده کارش فقط ساختن بلندگو برای سیستمهای صوتی حسابی اونهم از نوع ایندور یعنی محض نمونه یک بلندگوی ماشین هم نداره (البته بلندگوی ماشین هم ایندور بحساب میاد ولی منظور از دُر، دُوره ساختمونه) خلاصه یک کار میکنه اما حسابی

یا همین رفیقمون کنون این بدبخت از اذل دوربین ساخته با دستگاه کپی هیچ وقت هم نمیاد ضبط ماشین بسازه تنها کاری که به نظر من یک نموره زیر آبی رفته ساختن پرینترهای جوهر افشانه

حالا بیاید مقایسه کنید با سونی

یعنی سر تو هر سوراخی که فکر کنه پول توشه فرو میبره

حالا همه سونی را به چه چیزه خوبش میشناختیم از قدیم ندیمها معلومه سیستمهای صوتی و تصویری خانگی با کیفیتش
اونوقت الان را نگاه کنید چیکار میکنه رو هرچی دست بذاری مارک سونیش رو هم میتونی پیدا کنی البته کیفیت تولیداتش همچین بد هم نیست ها مخصوصاً در رده تلوزیون و مانیتور که تقریبا رقیب نداره ولی خوب که میبینی دیگه سونی اون مارک قدیمی و با اعتبار نیست خیلی جاها پول زیاد تری باید بدی بابت فقط مارکش در حالی که ممکنه خیلی مارکهای گمنام تر ولی با کیفیت بالاتر پیدا کنی با نصف قیمت


این میون این سامسونگ و ال جی که دیگه گندش را در آوردن کم مونده لباس زیر هم تولید کنند

الان بخش بزرگی از مواد اولیه کارخانجات پلاستیک کشور را همین ال جی که شما میشناسیدش داره تامین میکنه فکر کن یک شرکتی قرار داد نفتی مینویسه جاروبرقی تولید میکنه سیستم تهویه مطبوع مرکزی ساختمان داره تا هرچیزی که برای کار کردن حداقل به دو تا باطری نیاز داشته باشه

حالا خودمونیم اون باندی که فلان شرکت میسازه ارزشش بیشتره یا اونی که سامسونگ میسازه؟ درسته که اون گرونتره چندین و چند برابر ولی مطمئناً بعد از خرید یک محصول اون احساس نمیکنی که کلاه سرت رفته ولی دسته تی هم از ال جی بخری اول اینکه سیصد تا کارهای بی ربط میکنه دوم اینکه کاری را که باید بکنه خوب نمیکنه سوم اینکه هنوز از در مغازه بیرون نرفته یک مدل جدیدترش را تولید کرده

این میشه که همیشه بعد خرید از این شرکتهای تو پاچه کن تجاری قطعاً احساس میکنی که شاید نباید این انتخاب را میکردی


حالا بحث شیرین کل حال


باشه برای بعد

چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۵




امروز تصمیم گرفتم یک مقداری در مورد عکاسی صحبت کنم

غیر از هزاران نکته ائی که در موقع ثبت یک عکس باید به آنها توجه بشه که خودم شخصاً همیشه یکی دوجین از اونها را از خاطر میبرم موقع گرفتن عکس در هر صورت در دنیای عکاسی امروز پُست پروسس عکس دیجیتال یک امر بسیار مهم است که شاید نه بیشتر از گرفتن عکس ولی در همون حد و اندازه اهمیت دارد و هزاران نکته و ریزه کاری

الان کمترین عکسی را میبیند که واقعاً جذاب و دیدنیه ولی بعد از گرفتن عکس روی آن کار نشده

البته تعریف ادیت عکس خودش یک بحث بسیار گسترده ائی و اینکه تا چه اندازه ادیت ارزش عکس را حفظ میکنه در این سایتهای عکاسی ایرانی که گشت وگذار میکنم خیلی عکسها از خیلی به ظاهر عکاس ها را میبینم که کلی هم تعریف و تمجید در مورد عکس از آنها شده، ولی در اصل آن عکس چیزی نیست جز یک ادیت آنهم نه در حد بهبود عکس بلکه تا حد خلق یک محصول جدید
فهم این نکته هم برای کسی که یک مقدار دانش عکاسی داشته باشه زیاد سخت نیست
کافیه چند تا از اصول اولیه کارکرد دوربین را بدونی
مثلاً بدانی که سرعت شاتر بالا یا پائین است چه تاثیری روی عکس بدست آمده میگذارد همین طور در مورد دهانه دیافراگم
در این صورت یک عکس با سرعت شاتر پائین ولی برای مثال وضوح بالای جریان آب حتماً این فکر را در شما تقویت خواهد کرد که چه جوری چنین چیزی ممکن است
یا دهانه دیافراگم خیلی باز ولی عمق میدان بسیار زیاد
وخیلی موارد دیگر که روزانه من شخصاً با این علم دست و پا شکسته عکاسیم میبینم
در کل با آن دسته ادیتور حرفه ائی کار ندارم
صحبتم در مورد کسی است که منظره ائی را میبیند و سعی میکند آنرا با دوربین ثبت کند
چه عکسهای زیبائی بخاطر عدم پُست پروسس صحیح به چشم نمی آید
در واقع این روند کمک میکند بیننده عکس راحت تر متوجه منظور عکاس از ثبت آن لحظه بخصوص بگردد
بدیهی است که وسایل و لوازم بکار گرفته شده برای ثبت یک عکس نقش بسیار کلیدی در باز گذاشتن دست هنگام کار بر روی عکس دارد
بنا به تجربه خودم وقتی که داری روی عکسی که یک دوربین کامپکت گرفته کار میکنی جای حرکت زیادی برایت باقی نمیگذاره و خیلی زود اصل عکس دچار افت کیفیت شدید میگردد که این امر در مورد عکسهای گرفته شده با دوربین های اس ال آر اصلاً اینجور نیست بعبارت بقولی خارجی تر، تولرانس فایل های ساخته شده توسط دوربین اس ال آر بسیار بالاتر از دوربین کامپکت است


خوب جای تعجب نیست وقتی دوربین کامپکت میبینی قد کف دست 10 مگا پیکسل اونوقت یک اس ال آر بدون مخلفات دو برابر جعبه همون دوربین کامپکته است 8 مگا پیکسل باید یک فرقی باشه دیگه


زنگ تفریح
بعد حالت را تصور کن وقتی 25 کیلو کوله عکاسی رو کولته یه یارو میاد بهت میگه این دوربین چند مگا پیکسله تو مثلاً میگی 8 یارو میگه به همش 8 تا بعدش دست میکنه تو شرتش یک دوربین درمیاره قده قوطی کبریت میگه ماله من 10 مگا پیکسله


خوب میگفتم ولی در اصل فرقی نمیکنه هر عکسی بعد از گرفته شدن و قبل از ارائه به بیننده بهتره یک باز بینی بشه
کنتراست
شارپنس
غلظت رنگها
کراپ
حرارت رنگها
غلظت رنگ سیاه
رنگ خاصی که احیاناً باید تقویت یا تضعیف بشه (بعضی از دوربینها ذاتاً بعضی از رنگها را غلیظ تر ثبت میکنند)یادمه یک دوربین فوجی داشتم که رنگهای سبز را خیلی جالب ثبت میکرد تا اینکه برای چاپ یک بروشور از یکی از عکسهای اون استفاده کردم با دستگاه افست که چاپ شد و با لوپ که دیدم تازه فهمیدم رنگ زرد در این دوربین خیلی زیاده و همین در چاپ کلی لطمه به عکس زد
روشنائی
اکسپوژر
و هزارتا خورده ریزه دیگه
اینها همه چیزهائی است که در حد اصلاح باید در مورد هر عکس دقت بشه
باز هم میگم در حد اصلاح نه افراط
کسانی را دیدم چون فکر میکنند مثلاً شارپنس خوبه در عکس هرچی عکس میگرند میبرند تو فتوشاپ آنقدر شارپ میکنند که وقتی عکس را میبینی چشم درد میگیری
خود پروسس عکس هم ابزار خودش را میخواهد
اول از همه یک مانیتور خوب یا اگر هم معمولی بود حداقل مانیتور را کالیبره کنید با نور محیط
برنامه ادیت خوب که توصیه شخصی و جدی من آدوبی لایت روم هستش که البته طبیعتاً یک سیستم خوب هم میخواهد اگر نمیخواهید وسط کار خوابتون ببره
پروفایل رنگ مانیتور را با برنامه ائی که برای ویرایش عکس استفاده میکنید یکی کنید یا اگر قرار است عکس را با پرینتر خودتان چاپ کنید برنامه و مانیتور را با پروفایل رنگ پرینتر یکی و کالیبره کنید تا محصول بعد از چاپ هزار درجه با اونی که در مانیتور میبینید فرق نکنه


زنگ تفریح
این لایت روم اولین بار که معرفی شد تقریباً یکسال پیش بود آن هم تحت مکینتاش من که شخصاً آنقدر آویزون کمپانی معظم آدوبی شدم که من نسخه پی سی این رو میخوام که فکر کنم یکی از علتهای ارائه نسخه تحت ویندوز آن اصرار من بود طوریکه هنوز نسخه بتا یک را رسماً معرفی نکرده بود یک نسخش رو کامپیوتر من نصب بود نسخه فاینال با لایسنس اورجینالش هم فکر نکم رو هیچ سیستمی تو ایران جز سیستم من نصب باشه

القصه اینکه این نکته هایی را که گفتم بکار بگیرید ببینید چی میبینید