دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۵


وای که چقدر حرف دارم برای گفتن اگه بخوام همش رو بگم که نمیشه
باید سعی کنم زود زود بگم
این چند وقته که کلی کیف کردم
چرا؟
خوب معلومه دیگه با یک نفر کاردرست بری عکاسی عکس بگیری بعد یک دنیا چیز یاد بگیری کیف نداره
فقط یک نکته جالب که در مورد خودم دیدم مخصوصاً در عکاسی وقتی چیز جدید یاد میگیرم تا چند وقت یک دانه عکس درست هم نمیتونم بگیرم دیگه
یک چند وقتی تخته گاز خراب کاری میکنم تا یواش یواش سر و گوش چند تا عکس همچنین بگی نگی بدرد بخور پیدا میشه اونوقته که تازه یک چیز دیگه یاد گرفتم
روز از نو روزی از نو
این چند باری که افتخار همراهی دوست عزیز بابک خان را داشتم را به جرات میتونم بهترین اوقات عکاسی خودم بدونم
نه اینکه فکر کنید فقط عکاسی ها ولی این یکی آنقدر شدتش برام زیاد بود که اساساً یاد آوریش هم باعث میشه حسابی هیجان زده بشم. افسوس که این دوران کوتاهه
با همچنین همسفر و همپای عکاسی، شب و روز سفر و عکاسی کمه
راستی یک سوال از دوستداران عکاسی
به نظر شما چرا عکس گرفتن انقدر لذت بخشه؟ چرا دیدن عکسهای زیبا از عکاسان بنام آنقدر هیجان انگیزه؟

۱ نظر:

fereshteh jafari گفت...

جناب زمان سلام.
ببخشید ها . من وقتی شما را جناب زمان می نامم فکر می کنم باید در زمان زندگی کرد. باید سر وقت آمد . سر وقت رفت. باید زمان را نگه داشت.
اما جدا درست می فرمایید من در طول مدتی که با آقای هندی زاده آشنا شدم هر گاه سوالی در مورد عکاسی می پرسم خیلی واضح و راحت به من جواب می دهند. بدون اینکه ناراحت شوند یا بهانه بیاورند که وقت ندارم . دلم می خواهد نکاتی را که به من یاد داده اند در عکاسی رعایت کنم اما به قول خودتان اوایل ریپ می زنم تا یواش یواش گوشی دستم بیاد.
من معتقدم ما هنوز خوب دیدن را یاد نگرفته ایم. باید غیر از تمرین عکاسی خوب دیدن را هم بیاموزیم.
اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است... این عکس آبشار خیلی خیلی عالی شده. مرسی و دست مریزاد.